برخی زنان شاغل در لباس فروشی های تهران از مشکلات کارگری روزمزد و بیکاری خود در هفتههای اخیر خبر میدهند.
صحبتهای دردناک یکی از بانوان کارمزد، یادآور مشکلات و مصائب صدها یا هزاران کارگری است که در شرایط مشابه کار میکنند. کار او در یک مانتوفروشی در مرکز شهر تهران بودهاست. پیش از آن نیز در یک مغازه مشابه، مانتو و روسری میفروخته است. دستمزد او به صورت «کارمزدی» بوده است. به گفته خودش بسته به میزان کاری که انجام میداده دستمزد دریافت میکردهاست. بعد از وضع محدودیتهای دو هفتهای از سوی دولت، او بیش از ده روز است بیکار شدهاست. این زن کارگر در خصوص نحوه دریافت دستمزدش میگوید: «به تعداد مانتوهایی که به مردم میفروختم، مزد میگرفتم؛ بخشی از سود فروش را کارفرما به من میداد اما نه قرارداد مکتوب داشتم و نه بیمه بودم. من چند سال است که در مغازههای فروش البسه زنانه کار میکنم اما هیچ وقت بیمه نداشتهام.»
وی ادامه میدهد: «در جریان دو هفته تعطیلی، کارفرما به من و یک خانم دیگر گفت اوضاع بازار کساد است و فعلاً نیایید! ما هم دستمان به جایی بند نیست و امکان شکایت نداریم.»
بانوی کارگر بیکار شده با کشیدن آهی میگوید که تعداد زیادی از زنان و دختران شاغل در بخش فروش پوشاک، به همین شیوه کار میکنند. کارمزدی، بدون قرارداد و بدون بیمه.
اولین ترکشهای کسادی به زنان شاغل در لبـاس فروشـی های تهران میخورد
وی اضافه میکند: «در ماههایی که فروش خوب باشد، مثلاً شب عید، درآمد خوبی داریم وقتی بازار کساد میشود، اولین ترکشهای کسادی به ما میخورد؛ چند سال پیش هم با کسادی بازار بیکار شدم؛ حالا مشخص نیست چند ماه باید بیکار بمانم.»
شایان ذکر است که به این کارگران، به دلیل فقدان قرارداد و بیمه، بیمه بیکاری نیز تعلق نمیگیرد و در صورت بیکاری، هیچ منبع درآمدی ندارند. بانوی کارگر تصریح میکند که کارفرما نیز مسئولیتی در قبال تامین معیشت این کارگران ندارد. او که نگاهش را به نقطهای دور دوختهاست ادامه میدهد: «اگر به مغازههای مانتوفروشی در تهران بروید، صدها زن مانند من را میبینید که اگر قوم و خویش صاحب مغازه نباشند، مثل من کارمزدی یا نهایتاً روزمزدی حقوق میگیرند؛ این زنان هیچ ملجا و پناهی ندارند و دائماً با سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند.»
این زن کارگر، خودش سرپرست خانواده نیست، اما میگوید همکارش که همزمان با او بیکار شده است، زنی است که از همسرش جدا شده و مادر تنهای یک فرزند سهساله است.
این بانوی زحمتکش و شریف در انتهای صحبتش با آه و افسوس گلایه میکند که: «خدا را خوش میآید امثال من که هیچ پشت و پناهی نداریم، تاوان کرونا و کسادی را بدهیم؛ چرا بر صنف فروشندگان نظارت نمیشود؛ چرا آنها را مجبور به بیمه کردن کارگران نمیکنند و چرا مجبورشان نمیکنند به ما حقوق ماهانه بپردازند؟!»
او میگوید که این زنان هیچ تشکل، اتحادیه یا نهاد مشارکتی ندارند تا بتوانند از حقوق خود دفاع کنند؛ به گفته او: «فضای بیرحم کار به شیوه کارمزدی، آدمها را رقیب هم کرده است: ما نه توان ایجاد تشکل داریم و نه حوصلهی آن را!»
واقعیت این است که دولت هیچ اقدامی برای تأمین زندگی این صنف از کارگران و عموم کارگران روزمزد یا کارمزد و نیز دستفروشان و میلیونها شاغل دیگر که زندگیشان از وضعیت محدودیتهای ایجاد شده بر اثر کرونا آسیب جدی دیدهاست در پیش نگرفتهاست.
دیدگاه ها