
چهاردهم مارس ۱۸۸۳، يک ربع به ساعت ٣ بعدازظهر، بزرگترين انديشمند روزگار ما از انديشيدن باز ايستاد. فقط دو دقيقه او را تنها گذاشته بوديم، همين که به اتاق آمديم، ديديم که آرام روى صندلى خوابيده است – اما اين بار براى هميشه. مارکس معمولا” به نقل از «اپيکور» میگفت:«مرگ، يک بدبختی برای کسی که میميرد نيست، بلکه مصيبتی برای بازماندهگان است.» با مرگ مارکس، قامت بشريت به اندازه يک سر و يک مغز، و بزرگترين مغز دوره ما، کوتاه شد.
همانطور که داروین قانون تکامل جهان ارگانیک و موجود زنده را باز نمود. #کارل_مارکس قانون تکامل تاریخ بشر را باز نموده است. این نکته ساده که مردمان پیش از آن که بتوانند به سیاست، دانش، هنر، دین و جزء اینها بپردازند؛ در وحلهی نخست باید بخورند، بیاشامند، خانه داشته باشند و جامه بپوشند، نکته سادهای که زیر لایههایی از تصورات ایدهآلیستی از دیده پنهان مانده بود. آنچه را ماركس به انجام رساند، من نمیتوانستم انجام دهم. ماركس، برتر، دورانديشتر، تيزبينتر و ژرفنگرتر از بقيهی ما بود. ماركس يك نابغه بود. ما حداكثر افراد با استعدادی بوديم. نام و کار او از سدهها فراتر خواهد رفت.
فردریش_انگلس