27/04/2024

کنفدراسیون های جعلی و طبقه کارگر ایران بخش اول و (بخش پایانی) حسین اکبری

اخیرا اخباری از رسانه ایران اینترنشنال مبنی بر تشکیل«کنفدراسیون‌کار ایران»  منتشرشد و طی آن خبرنگار این رسانه با رویا موید گفتگویی کوتاه داشت. مصاحبه شونده اعلام داشت این کنفدراسیون را برای تجمیع نیروهای کارگری که اخیرا از ایران خارج شده اند و همچنین کسانی که قبلا در خارج از ایران بوده اند، تشکیل داده‌ایم تا هم صدای کارگران و معلمان ایران باشیم. هم ارتباط بین مبارزات کارگری را در محل کار و خیابان وجود دارد، برقرار کنیم و می‌خواهیم سازمان‌های جهانی ما را به رسمیت بشناسند. به همین خاطر میهمان یکی از بزرگترین سندیکاهای آلمان DGBهستیم تا با مجمع عمومی کنفدراسیون‌کار ایران آنرا رسمیت بخشیم و موجودیت آن را اعلام کنیم .

متعاقب آن از سوی دوتن از فعالان دانشجویی اعلامیه‌ای صادر شد که ضمن گزارش اعلام موجودیت این «کنفدراسیون» به گونه ای افشاگرانه موجودیت آن را درنسبت با «اتحادیه آزاد کارگران ایران » و یکی از اعضای هیات‌مدیره آن توضبح دهند و اشاره داشتند به اینکه ” امثال این تشکیلات موهوم، با امثال این تشکل‌سازی‌های جعلی انواع و اقسام اتحادیه‌ها و کانون‌ها و شوراهای نامتعارف و ضداجتماعی را در لیست‌ها و بیانیه‌ها به جنبش کارگری قالب کرده‌اند تا دربزنگاه خاص، تشکل‌های کاغذی را ضامن جهانی‌سازی رهبران پوشالی کنند”.  به دنبال این اعلام موجودیت، اساسنامه‌ی نهایی و مصوب این کنفدراسیون‌کارگری خودساخته منتشر می‌شود و یکی از اعضای هیات مدیره «اتحادیه آزاد کارگران ایران» به نام فواد کیخسروی که در خارج از ایران زندگی می‌کند و از کارشناسان کارگری مورد وثوق تلویزیون ایران اینترنشنال است درمصاحبه با خبرنگار رادیو زمانه به چگونگی و هدف از تشکیل « کنفدراسیونِ‌کارایران » می‌پردازد. وی کوشش می‌کند تا از هرگونه نمایندگی مستقیم این کنفدراسیون از سوی کارگران در داخل ایران بپرهیزد و این نهاد را صرفا در چهارچوب یک پلاتفرم سیاسی و در حمایت کارگران و انعکاس صدای آنان معرفی کند. اما در پی پرسش های  رادیو زمانه،در پاسخ هایش دچار تناقضات فراوان می‌شود که باور به اظهارات او را دچار تردیدهای جدی می کند. همچنین مفاد اساسنامه مصوب هم نشان از آن دارد که ادعاهای کیخسروی که «کنفدراسیون کار ایران» تنها به کارگران ایرانی خارج از کشور تعلق داردو تنها آنها را در بر می‌گیرد  نیز نادرست است . که جلوتر به آن خواهم پرداخت.

سابقه کنفدراسیون های جعلی و دلایل شکل گیری آنها:

این بار دوم است که نهادی با این نام برای کارگران ایران و به قول مدعیان اتخادیه آزاد کارگران ایران “از بالای سر کارگران” شکل می گیرد . پیش از این «خانهکارگر» به ریاست علیرضا محجوب این افتخار را داشته است که صدای کارگران ایران در جهان باشد و با اتکا به قدرت دولتی این نهاد حزبی و دولتی را به عنوان کنفدراسیونکارگریایران معرفی و خود نمایندگی آن را در سازمان جهانی کار و نهاد های کارگری منطقه و جهان به عهده گیرد و در زد و بند های سیاسی با اتحادیه های‌کارگری‌کشورهایی چون سوریه، لیبی وعراق با توصیه حکومتی به فدراسیون جهانی سندیکایی راه یابد. ماجرا تا به‌آنجا  پیش رفت که در هجدهمین کنگره فدراسیون اتحادیه های کارگری جهان(WFTU) به میزبانی اتحادیه کارگران ایتالیا از ششم تا هشتم ماه مه در رم برگزار شد؛ علیرضا محجوب (دبیرکل خانه کارگر جمهوری اسلامی) با رای اعضای هجدهمین کنگره فدراسیون اتحادیه های کارگران جهان(wftu)، به عنوان نایب رییس این نهاد کارگری جهانی انتخاب شد.

حالا پس از«مدافعین» دولتی کارگران در داخل نوبت به وابستگان به حزب دست راستی به ظاهر چپ حزب کمونیست کارگری در خارج رسیده است که با برنامه ریزی کاملا حساب شده و پنهان از همه کارگران و فعالان کارگری داخل و خارج از ایران با تجمیع تعدادی از کادرها و وابستگان سیاسی و حزبی که آنها را فعالین جنبش کارگری نوین ایران می خوانند افتخار قیمومیت کارگران ایران را در رقابت با «خانه کارگر» به چنگ آورد به ویژه آنکه طی دو دهه اخیر با توسل به شعار های انحرافی جنبش مجامع عمومی حداقل در تبلیغات وسیع خود و ایادی شان در داخل و حمایت رسانه ای در خارج از ایران مانع از شکل کیری هرگونه تشکل آزاد و مستقل و پایدار و دموکراتیک گردند. وه که چه طبقه کارگر ایران خوشبخت است که چنین مدافعان قدرتمندی را در “بالای سر”خود دارد !!

زمینه های جعل تشکیلات کارگری طی دو دهه اخیر :

طبقه کارگر ایران همواره دستخوش انواع جعل و دروغپردازی و شبیه سازی هایی در عرصه تشکیلات بوده است . این ویژگی و استعدادجعل در جنبش کارگر معلول شرایط سرکوب و دیکتاتوری است. آنجا که هرگونه فعالیت آزاد و مستقل ازکارگران برای ایجاد نهادهای صنفی_ طبقاتی از بین برود و انواع ممنوعیت‌های قانونی و فراقانونی مانع  ایجاد وگسترش فعالیت‌های کارگران در سازمان های صنفی _ طبقاتی گردد؛ زمینه و بستر رشد فریبکاری و فرصت طلبی با انواع انگیزه های شخصی و سیاسی و اقتصادی فراهم می‌گردد و از آنجا که عوامل دولتی حافظ سرمایه از وجود هر نهاد دروغین استقبال می کنند تابه‌آنجا که دایرکنندگان و جاعلین چنین نهادهایی در پراکندگی کارگران موثر افتند  مزاحمتی برای آنان ندارند.

در شرایط کنونی کشور ما وجود چنین نهادهای جعلی کارگری از سوی قدرت های رقیب نظام سیاسی حاکم درکشورهای دیگر اهرم فشاری برای مقابله با سیاست‌های خصمانه رقیب خواهد بود به همین سبب شاهد هستیم که رسانه های پرو غرب به واسطه نوع مخاصمات با حاکمیت ایران به اینگونه سازمان‌های جعلی نگاه مثبت دارند و بالعکس .

به دنبال طرح مجدد در بازگشایی سندیکاهای کارگری و تشکیل دوباره آن طی دهه هشتاد تا کنون اقدام به برپایی سندیکاهای‌کارگری در ایران از سوی دستگاه های امنیتی و قضایی سرکوب شد. در نتیجه محافل کارگری ناگزیر از گزینش راه‌هایی برای کار آگاه‌گرانه در بین کارگران و مزد و حقوق بگیران شدند و در این‌میان نیز فرصت طلبانی با انگیزه‌های پیش گفته تمایلات موجود دربین کارگران را به سود ایده‌آل های خود برانگیختند. چه بسیار کارگرانی که در پی آب به سراب جریانات به غایت انحرافی و فریبکار افتادند. از تشکل های قانونی زرد گرفته تا تشکل های به ظاهر سرخ اما به شدت آلوده به امیال بورژوایی. در واقع عامل اصلی بروز چنین گرایشاتی، شرایط خفقان در محیط های کار و تولید و ستم های ناشی از آن بر کارگران است. بهمین دلیل در اعتراضات کارگری به جای ایجاد سازمان های کارگری به انتخاب خود کارگران؛ شبه نهادهایی درقالب شوراهای سازمانده اعتراضات، اعلام‌ وجود می‌کنند که کارگران هیچ شناختی ازموجودیت و فعالیت فیزیکی آنان ندارند و تنها شعارهای این حامیان ناشناخته است که در درون طبقه راه پیدا می‌کند و اگر هم افرادی از این شبه نهادها رونمایی می‌شود تنها برای چهره سازی است و نه به قصد میانجی برای ایجاد تشکل واقعی کارگری. جریانات اصلی بروز این جعل، چهره‌های شناخته شده را برای حفظ و به کارگیری در موقعیت های بهتر و دیگری به حاشیه امن و خروج از کشور می کشانند و چنین می‌شود که امثال کیخسروی ها لیدر و سخنگوی کارگری ایران اینترنشنال می‌شوند و پس از یکدوره معرفی رسانه ای به مقام «رئیس کنفدراسیون کار ایران» ارتقاء موقعیت می‌یابند. اندیشه و نوع ارزیابی سیاسی کیخسروی در جنبش اعتراضی “زن ، زندگی ، آزادی” در مصاحبه با «اتحادیه آزاد کارگران  ایران » و همچنین در مصاحبه ها  با تلویزیون اینترنشنال نشان می‌دهد که وی فاقد درک درست از جنبش کارگری است و اساسا به جنبش کارگری نگاهی بسیار سیاست زده و ابزاری دارد. طی نوشتاری دوقسمتی از مصاحبه او با « اتحادیه آزاد » در مقاله‌ای با عنوان کلیدجستجوبرایگمراهیزداییدرخیزشاخیرمردمی!  (1) دیدگاه او را به شکل کاملا آشکاری غیر کارگری می بینیم . کیخسروی فاقد درک درستی از مبارزات کارگران و رابطه آن با خیزش های مردمی است . تنها و تنها به براندازی می اندیشد و آنچه برای او مهم نیست آینده طبقه کارگران ایران است. همین جا خوانندگان این نوشتار را به خواندن آن نقد دعوت می کنم .

چرا «کنفدراسیون کار ایران» جعلی است ؟

در طی سالهای اخیر بنابه مناسبات مختلفی به موضوع سازمان های جعلی پرداخته ام . مقالاتی در باره تشکل های کارگری و نسخه های بورژوایی و خرده بورژوایی  (در سه بخش)  همچنین  مقاله جعل و دروغ به طبقه کارگر و جامعه ایران آسیب جبران ناپذیر می‌زند! و  مقاله سازمان‌های جعلی از عوامل موثر در گمراهی و بی سازمانی کارگران  از جمله مقالاتی است که اتفاقا  با موضوع  این بحث ارتباط بسیار نزدیکی دارد. در اینجا قصد بازنگاری دلایل نظری اثبات جعلی بودن این نهاد جعلی نو پا نیست. چرا که این به اصطلاح «کنفدراسیون » به اندازه کافی دلایل جعلی بودن  خود را جیغ میزند که برای آن ادله و منطق نظری نیاز نیست. کافیست مصاحبه‌های کیخسروی و اساسنامه مصوب را بخوانید تا  روشن شود که این تشکل جعلی و در خدمت اهداف غیر و حتی ضد کارگری است .

پبش از آن یادآور میشوم که کیخسروی و برپادارندگان این‌نهاد جعلی کوشش بسیاری دارند تا با خرید زمان این موجود جعلی را قابل پذیرش بخش هایی از کارگران و معلمان ایران نشان دهند و برای همین هم  در مقابل هر نقدی بلافاصله موضوع مورد نقد را از بین می برند . برای اثبات این مدعا کافیست به اساسنامه مصّوب در اولین انتشار آن نگاه کنید.

در بندششم و هفتم  ماده نهم در باره  خاتمه عضویت نهادها  اولین نسخه انتشار یافته پس از تصویب در باره سلب عضویت و به اصطلاح پایان یافتن  عضویت تشکل های عضو  چنین آمده است :

۶. تشکل‌هایی که عضویت آنها در کنفدراسیون پایان یافته است، ملزم به حفظ اطلاعات درونی کنفدراسیون هستند.

۷.  نقض بند ۶ طبق قوانین DSGVO آلمان پیگرد قانونی دارد

فعالان کارگری خارج از ایران که این نهاد جعلی را افشا کردند در باره این بند به طنز اما به درستی چنین نوشته اند : خلاصه اگر کسی اسرار درون کنفدراسیون حضرات را افشا کند و بیرون بدهد ، سر و کارش با داروغه های اتحادیه اروپاست و توضیح می دهند که DSGVOمقررات عمومی اداره حفاظت از داده‌ها است.  

بند ۷  بلافاصله از این اساسنامه پاک می‌شود . اینکه این بند از اساسنامه پاک شود اگر طی همان مراحل که اساسنامه در مجمع عمومی  مصّوب شده است  انجام گیرد  البته که  اشکالی ندارد  اما  از آنجا که آقای کیخسروی و دوستان دیگرش اساسا در تشکیل این «کنفدراسیون »هم فعال مایشاء بوده اند پس ضرورتی به انجام روش ها و راههای دموکراتیک نمی بینند و خودکار اساسنامه را تغییر خواهند داد  و این نکته از آن جهت قابل نوجه است که هیچ بعید نیست موسسان اولیه و مدیران کنونی چنین نهاد جعلی به یکباره بسیاری از آنچه را مدعی شده اند  پس گیرند و برای آنکه به ماموریت فریبکارانه خود ادامه دهند به اصطلاح رد گم کنند.

اما اساسنامه  «کنفدراسیون » چه می گوید؟

ساختار اساسنامه  از عرف معمول تبعیت می کند .آنچه برای ما اهمیت دارد اصول، اهداف ، حدود و مسوولیت ها،اختیارات و حقوق مندرج در این اساسنامه برای اعضا است . این مهم است که بدانیم  آیا آنچه به عنوان  «کنفدراسیون کار ایران » معرفی شده است با آنچه رئیس کنونی آن  فواد کیخسروی ادعا می کند  تا چه اندازه  مغایرت دارد  به همین خاطر توصیه می کنیم همراه با خواندن این نقد فایل صوتی مصاحبه رادیو فردا با کیخسروی را بشنوید( https://www.radiozamaneh.com/805548).

ماده اول: نام و حوزه فعالیت  :

۱.  انجمن، “کنفدراسیون کار ایران-خارج از کشور” نام دارد که از این پس به اختصار”کنفدراسیون” خوانده می‌شود.  

۲.  دفتر مرکزی کنفدراسیون در شهر…  جمهوری فدرال آلمان مستقر است.  

۳. کنفدراسیون دربرگیرنده تمامی نیروی کار در ایران و ایرانیان خارج از کشور است.  

۴. حوزه رسمی مدیریت کنفدراسیون با محوریت فعالیت در خارج از کشور است.  

۵. مدت فعالیت کنفدراسیون نامحدود است.  

۶. تشکیلات کنفدراسیون میتواند از طریق به عضویت درآمدن گروه‌ها و تشکل‌های کارگری داخل و خارج از ایران گسترش یابد.  

 ۷. کنفدراسیون جهت پیشبرد امور سازمانی خود در کشورهای مختلف، شوراهای محلی را تاسیس و سازماندهی می‌کند.  

بندهای ۳ ، ۴ ، ۶ و ۷ ماده یک اساسنامه به صراحت  در برگیرندگی نیروهای کار در داخل ایران ؛ گسترش تشکیلات در داخل ایران و همچنین پیشبرد امور سازمانی در کشور های مختلف  در تاسیس و سازماندهی  شوراهای محلی تاکید دارد  در بند ۷  هیچ استثناء و محدودیتی وجود ندارد  و عبارت “در کشور های مختلف”، ایران را نیز شامل می‌شود .

اینکه گفته می‌شود سازمان های کارگری از بالا شکل نمی گیرند ایده ی منسوخی نیست. برپا کنندگان چننین نهادی هم در نقد سازمان های کارگری که خود نمی پسندیدند  همیشه همین حرف را با کدواژه “از بالای سر کارگران” تکرار و محکوم می کردند. چه شده است که در آنسوی مرز ها در دل اروپای و درست در همان جایی که برعکس ایران سندیکا و اتحادیه و کنفدراسیون ها خصلت های رفرمیستی دارند؛ ایجاد تشکل کنفدراسیونی برای کارگران داخل ایران مجاز شمرده می‌شود ؟ چرا برپادارندگان  این نهاد به خود چنین حقی می‌دهند که در کشوری دیگر “جهت پیشبرد امور سازمانی خود در کشورهای مختلف، شوراهای محلی را تاسیس و سازماندهی ‌کنند”؟  این حد از اختیار که به گسترش تشکیلات در ایران اقدام کنند  براساس کدام اصول نظری ایجاد سازمان های کارگری است ؟ این مدعیان که حتی در داخل کشور پایشان را فراتر از “جنبش مجامع عمومی” نگذاشته و نمی گذارند و حاضرند تنها به اتکای «فعالان جنبش نوین کارگری» مبارزات کارگری را در حد بی سازمانی ناتشکل مجمع عمومی حفظ کنند؛ برچه اساس در خارج از کشور عالیترین سطح سازمانی کارگری را بدون وجود تشکل های پایه، منطقه ای، استانی و کشوری و از بالا شکل داده اند؟ این نسخه از کدامین تجربه تاریخی طبقه کارگر در جهان اقتباس و پیچیده شده است؟ 

پاسخ روشن است ! آنها اساسا دنبال تشکل کارگری نیستند. به دنبال پژواک صدایی برای تامین مقاصدی جز منافع  کوتاه مدت و دراز مدت طبقه کارگر ایرانند .

 در ماده دوم: اصول سازمانی  چیست؟

این ماده در برگیرنده یک خط مشی سیاسی برای «کنفدراسیون کار ایران» است که نام اصول برآن نهاده شده است. آنچه در این ماده آمده است بسیار نزدیک به یک برنامه حزبی است که دایره شمول فعالیت طبقه کارگر ایران را روشن کرده است. شاید برای بخشی از فعالان سیاسی چپ طرفدار کارگران این اصول بسیار خوشایند باشد اما صحبت اینجاست که براساس کدام درک از طبقه کارگر ایران اجرای چنین اصولی را مقدور و ممکن دانسته اند؟ برای روشن تر شدن بهتر است بند های مربوط به ماده دوم را بخوانیم؟

۱. کنفدراسیون یک سازمان کاملا مستقل است .سیاست‌ها، عملکرد و سبک کار کنفدراسیون و ارگان‌ها و نهادهای زیرمجموعه آن بدون وابستگی مالی و سیاسی به کارفرمایان، دولت‌ها، احزاب، سازمان‌های سیاسی و مدنی و جوامع مذهبی است.

۲. کنفدراسیون در چارچوب قوانین جمهوری فدرال آلمان فعالیت می‌کند.  

۳. ساختار سازمانی کنفدراسیون مبتنی بر اصول دموکراتیک است.  

۴. فعالیت‌های کنفدراسیون معطوف به دفاع از منافع کارگران و کارکنان ایران و ایرانیان خارج از کشور است.  

۵. کنفدراسیون برای حفظ و تحقق حقوق بشر، کرامت انسانی، آزادی بیان، آزادی فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی و عدالت اجتماعی تلاش می‌کند.  

۶. کنفدراسیون خود را ملزم به مبارزه علیه اعدام و هر نوع شکنجه می‌داند.  

۷.  کنفدراسیون خود را متعهد به مبارزه با تمام اشکال تبعیض دانسته و به برابری کامل سیاسی واجتماعی فارغ از ملیت، جنسیت، رنگِ پوست و مذهب باورمند است .

۸. برابری زن و مرد و جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو پلاس از اصول بنیادین کنفدراسیون است.  

۹. کنفدراسیون به اصول حفاظت از محیط‌زیست پایبند است و در راستای دفاع از محیط زیست همسو با نها دهای بین‌المللی و اتحادیه‌های کارگری تلاش می‌کند.  

چرا در این اصول صحبتی از هیچ موضوعی در رابطه با حقوق کار وجود ندارد ؟

چرا در این اصول که مدعی است با نهاد های بین المللی و اتحادیه های کارگری است هیچیک از مقررات  الزام آور و از جمله کنوانسیون ها و مقاوله نامه های بنیادین وجود ندارد ؟

چرا در این اصول که مدعی دفاع از منافع کارگران است ؛ به این منافع در کلی ترین و اساسی ترین وجوه آن  حتی کوچکترین اشاره ای نشده است ؟

بسیاری از این اصول از نقطه نظر خط مشی سیاسی در یک حزب سیاسی وجود دارد و در عین حال در همان حزب سیاسی بطور آشکاری از آنچه اتحادیه های کارگری در سطوح مختلف به عنوان اهداف ویژه‌ی خود در نظر می‌گیرند، دفاع می‌کنند. اما در «کنفدراسیون کار ایران» حتی آن حقوق به عنوان اصل  به رسمیت شناخته نشده است .

کلی‌گویی هایی در باب مبارزه با هر نوع تبعیض تنها برای فرار از طرح مشخص وظایفی است که اتفاقا  کارگران بطور روزمره با آن دست و پنجه نرم می‌کنند و سازمان کارگری باید از دل این مبارزات برخاسته باشد تا به درک مطالبات جدی، ضروری و مشخص نایل امده باشد. که این مهم از یک نهاد جعلی با اهداف نامشخص و کلی گویی های فریبنده در آنسوی جهان  بر نمی‌آید.

یک پرسش اساسی درچگونگی پایبندی و اجرای این اصول با در نظر داشت بند  2 ماده ۲ وجود دارد . آن اینکه وقتی این کنفدراسیون  خود را ملزم به فعالیت در چهارچوب قوانین جمهوری فدرال آلمان میداند و از طرفی برابر بند ۷ ماده یک، جهت پیشبرد امور سازمانی خود در کشورهای مختلف، شوراهای محلی را تاسیس و سازماندهی می‌کند؛ اگر بخواهد این اصول را در جمهوری فدرال المان بر اساس نوع سازماندهی بند ۷ به پیش ببرد ؛ تکلیف چیست؟ در حالیکه همان اتحادیه  میزبان این کنفدراسیون سازان هم  با همه گستردگی و کثرت اعضا  چنین جسارتی را در این کشور امپریالیستی ندارند؟ لابد از نگاه این «کنفدراسیون»  آنجا هیچ تبعیض و ناروایی وجود ندارد . شاید به همین خاطر این مهد سرمایه را برگزیده اند!

و یا شاید چون این ماده و بندهایش از اصول هستند و خصلت برنامه ای ندارند و برای آنها هدف گذاری نشده است؛ مهم نیست و این تنها زینت اساسنامه است و ویترین ضد تبعیض و نابرابری و تنها مصرف داخلی دارد .

ممکنست گفته شود که این موارد در اهداف «کنفدراسیون»آمده است و در اینجا هم باید پرسید چرا اصول و اهداف باید تا این حد مجزا باشند ؟ چرا اصول ویژگی تجریدی دارد؟  اگر قرار است وجه انضمامی داشته باشد چرا در اهداف دیده نشده است ؟

فصل دوم: اهداف و سبک کار  ماده اول: اهداف   

گرچه اهداف این نهاد باید توسط نهادهای زیر مجموعه تعیین شود، اما از آنجا که این «کنفدراسیون » از  “بالای سر کارگران” شکل گرفته است ناگزیر باید برای کارگران از نگاه خود هدف‌گذاری کند در غیر آنصورت دیگر وجودش محلی از اعراب نخواهد داشت . حال ببینیم اهداف چیست ؟

در ۹ بند این ماده تنها سه بند به کارگران خارج از ایران و شش بند به کارگران داخل ایران اختصاص دارد  این در حالیست که کیخسروی در مصاحبه با رادیو زمانه بارها تاکید دارد و اظهار می کند این نهاد تنها برای کارگران خارج از ایران است. این همه نشان از فریب‌کاری برپا کنندگان این کنفدراسیون است. بهر روی بندهای این ماده را مرور کنیم :

۱. حمایت و دفاع حقوقی از پناهجویان و پناهندگان ایرانی که به دلایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اتنیکی، مذهبی و جنسیتی مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند.  

۲. حمایت‌های حقوقی از ایرانیان خارج از کشور.

۳. تلاش برای ترویج مهارت و آموزش حرفه‌ای برای ایرانیان خارج از کشور.  

۴. تلاش برای توانمندسازی کارگران ساکن ایران برای تداوم فعالیت‌های صنفی و سیاسی.  

۵. حمایت از افراد و فعالین زندانی و تحت تعقیب سیاسی علی‌الخصوص فعالین کارگری وسندیکایی و خانواده‌های آنان در ایران.  

۶. ارائه برنامه‌های آموزشی برای ارتقای امنیت کنشگری فعالین کارگری، روزنامه نگاران و سایر فعالین اجتماعی و سیاسی در ایران.  

۷. اقدام برای تقویت امکانات لجستیکی فعالین داخل کشور.

۸. تلاش برای تحقق معاهده‌های جهانی در دفاع از حقوق کارگران از جمله آزادی تشکل‌های مستقل کارگران، کارمندان، معلمان، پرستاران، روزنامه نگاران، نویسندگان و سایر صنوف، منع هرگونه تبعیض در استخدام و محیط کار، حق مذاکره دسته جمعی و محو کامل کار کودک.  

۹. مقابله با سیاست‌های خارجی ستیزی به خصوص افغانستانی ستیزی در ایران و تلاش درراستای بهبود شرایط زیست و کار آنان.  

تمام شش بند این ماده که به داخل ایران اختصاص دارد، در بند هفت آن قرار است قابلیت پیدا کند .بندی که زمینه ساز نوعی مداخله از بالا و بستر سازی برای سازماندهی و رهبری از بیرون است این بند “اقدام برای تقویت امکانات لجستیک فعالین داخل کشور” را هدف قرار داده است. این یعنی صرف وقت و هزینه(دلارهایی که در فصل مربوز به مالی قرار است به عنوان کمک دریافت شود)  و برنامه و ایجاد ارتباطات اطمینان بخش!

در این ماده سایر بندها منوط و محدود به تلاش  است و صحبتی از اقدام و عمل مستقیم نمی‌کند  معنایش این نیست که آنچه گفته شده است هدف گذاری نمی‌خواهد؛  بلکه معنایش در پوشاندن و ناآشکارگی برنامه ایست که قرار است انجام شود. این بسیار روشن است که بند هفت آگاهانه و برای دانه پاشیدن و دام برچیدن و ایجاد انگیزه برای ایجاد روابط است و گرنه با کدامین چسب می توان این «کنفدراسیون » از پیش طراحی شده و آماده را به چنبش کارگری و به قول خودشان به نهادهای داخلی پیوند زد؟

در بررسی سایر مواد و فصل‌های اساسنامه به ویژه در مواد مربوط به اعضا که بصورت انفرادی و یا نهادی و سازمانی به این «کنفدراسیون»می پیوندند، واقعیت دست ساز بودن این نهاد از یک سو ؛ رسمیت بخشیدن به حکم قیمومیت این نهاد برکارگران و وابستگی امر نمایندگی کارگری به غیر کارگران با شفافیت غیر منتظره و بی‌پرده پوشی آورده شده است .در ادامه نشان خواهیم داد که هیچ نوع رابطه براساس منافع مشترک و هیچ ضرورتی در اتحاد طبقاتی دررابطه بین اعضا و «کنفدراسیون  شکل یافته از بالا و بی ارتباط با مبارزات عمومی کارگران در داخل کشور وجود ندارد . صرف وجود تعدادی کارگر تبعیدی هیچ وجاهت و اعتبارطبقاتی  برای امر نمایندگی آنها از “بالای سرِ کارگران” ایجاد  نمی‌کند. در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت.

…..ادامه دارد

در بخش اول این  نوشتار به موادی از اساسنامه مصّوب نهاد جعلی «کنفدراسیون کار ایران» پرداختیم. در ادامه به فصول ومواد دیگری که نشانگر نیّات برپاکنندگان این «کنفدراسیون» است خواهیم پرداخت. اما  پیش از آن یادآوری این نکته ضرورت دارد که هر نهادی در هرجای دنیا  به‌ هر نامی بدون ارتباط ارگانیک با طبقه کارگر چنانچه نمایندگی طبقه کارگر ایران را یدک بکشد؛ واز این بابت این تلقی را ایجاد کند که گویا از سوی کارگران ایران تشکیل یافته و ماموریت دفاع از خواسته‌ها و مطالبات و حقوق این طبقه را دارد؛ جعلی است! هرنهادی که جایگاه نمایندگی انتخابی و عرفی را قلب کرده و تنها وانمود کند در ساز و کاری شبه دموکراتیک و به اتکای نیروهایی از طبقه‌کارگر به خاطر شرایط ویژه امنیتی به شکلی مخفی و مشورتی این نمایندگی را احراز کرده است، سازمانی جعلی است و در بهترین حالت هم حتی اگر قصد دفاع از طبقه کارگر و یا بخشی از آن را داشته باشد؛ به دلیل آنکه به نادرستی جایگاه یک سازمان طبقاتی, توده ای و دموکراتیک را آگاهانه پُر کرده است فاقد مشروعیت است و ادامه اصرار براین جعلِ‌نام و جایگاه و ادامه تلاش برای فعالیت دراین جایگاه و با این نام، فریب‌کاری است و در خدمت سرمایه داری و در مسیر گمراه سازی طبقه کارگر ایران گام برمی‌دارد.

با این یادآوری ببینیم ماده دوم از فصل دوم این اساسنامه  چه می گوید!

 ماده دوم از فصل دوم: سبک کار

 1. گسترش ارتباط و همکاری با فعالین کارگری و اجتماعی خارج از کشور و جذب آنان جهت پیشبرد اهداف اساسنامه کنفدراسیون.

۲. گسترش ارتباط و همکاری با تشکل‌های مستقل نیروی کار داخل کشور در بخش‌های مختلف.  

۳. ایفای نقش ارتباطی مابین کارگران و کارکنان ایران با نهادهای بین‌المللی کارگری جهت گسترش حمایت جهانی از کارگران و کارکنان ایران.

۴. تلاش جهت دستیابی به ملزومات و موقعیت نمایندگی طیف‌های مختلف طبقه کارگر ایران.  

۵. تلاش جهت عضویت در نهادها و سازمان های بین‌المللی کارگری.

۶. ترویج اهداف کنفدراسیون از طریق برگزاری رویدادهای عمومی مانند سخنرانی، ورک‌شاپ، جلسات بحث و گفت‌وگو.  

۷. ارائه تجزیه و تحلیل‌های کارشناسی در رابطه با امور اجتماعی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و تاثیرات آن بر نیروی کار ایران  

۸.  تبادل تجربیات با نهادهایی که اهداف مشترکی را دنبال می کنند.  

۹. تا زمان به عضویت درآمدن نهادهای دیگر در کنفدراسیون، مجمع عمومی متشکل از اعضای اصلی خواهد بود و ارگان‌های مدیریتی صرفا از طریق انتخاب از میان آنان ایجاد خواهد شد.  

۱۰. در صورت عضویت نهادهای متعدد در کنفدراسیون، مجمع عمومی در رابطه با سبک کار جدید تصمیم گیری خواهد کرد.  

 در ماده دوم فصل دوم به جز سه بند ۱، ۶ و ۸ سایر بندها در یک پیوند منطقی و شفاف قصد برپادارندگان این نهاد جعلی برای در دست‌گیری و هدایت هر نهاد کارگری در ایران را بی قید استثناء بیان می کند. هیچ نکته قابل تردید در این هدف گذاری و سبک کار وجود ندارد. این احتمال که این رهبران خودخوانده سهوا دچار خطا در بیان موضوع شده اند از اساس بی‌پایه و فریب‌کارانه است. ببینیم این ارتباط منطقی و حساب شده چگونه است؟

گسترش ارتباط و همکاری با تشکل‌های مستقل نیروی کار داخل کشور در بخش‌های مختلف همراه با تلاش جهت دستیابی به ملزومات و موقعیت نمایندگی طیف‌های مختلف طبقه کارگر ایران.  و در نهایت  تلاش جهت عضویت در نهادها و سازمان‌های بین‌المللی کارگری.

از این آشکارتر در بیان نیّات بنیان‌گذاران این سازمان جعلی، خود رهبر خوانده و قیم مآب چه می توان تصور کرد؟

 نکته قابل توجه و جالب این ماجرا، روندی است که در نهایت می‌تواند منجر به حقوقی به عنوان عضویت با حدود و اختیارات برای نهادهای داوطلب گردد. این حقوق پیش از مجمع عمومی و پذیرش داوطلب در «کنفدراسیون» وجود ندارد! پیش از مجمع عمومی«کنفدراسیون کار ایران» و ارگان مدیریتی کنونی عهده دار همه‌ی اختیارات است. تنها در صورت عضویت نهادهای متعدد در «کنفدراسیون»، مجمع عمومی در رابطه با سبک کار جدید تصمیم گیری خواهد کرد. تغییر سبک کار این نهاد جعلی تنها مشروط به  تعدد عضویت نهادها در مجمع عمومی قابل تصمیم‌گیری است! بند ۱۰و ۹  این ماده به صراحت در باره بی اختیاری همه نهادهایی که حاضر به همکاری با این نهاد می شوند؛ تصویب شده است.

در نتیجه قیمومیت این نهاد فرادست و رهبری خودخوانده‌ی آن بی هیچ تردیدی در اساسنامه مصّوب آمده است. این ادعاها که از سوی کیخسروی در مصاحبه با رادیو زمانه آورده مبنی براینکه “ما تشکیلاتی برای خارج از کشور ایران هستیم و این «کنفدراسیون» در چهارچوب یک پلاتفرم سیاسی می‌خواهد تنها حمایت سیاسی از کارگران ایران و جنبش کارگری را به پیش ببرد”. نادرست و ترفند پوششی برای فریبِ افکارعمومی‌ است. آنچه که اساسنامه‌ مصّوب مجمع عمومی این نهاد مشخص‌کرده است، نشان می‌دهد که این تشکیلات با سبک کار اعلام شده در ماده ۲ فصل ۲ اساسنامه؛ هدفی جز رهبری بلامنازع جنبش‌کارگری از بیرون و به اتکای و کمک فعالین و نهادهایی در داخل که پیشاپیش با آنها صحبت‌هایی هم شده‌است (اشاره به صحبت های کیخسروی با رادیو زمانه) ندارد.

این «کنفدراسیون» با اختیارات ویژه از سوی اُرگان مدیریتی انتخابی اولین مجمع عمومی ‌آن؛ با پیشبرد فعالیت مبتنی بر سبک کار اعلام شده و در چهارچوب اختیارات اساسنامه‌ی کنونی نهادهای کارگری داخل کشور را که فعالین مرتبط ان با انگیزه های مختلف از سوی «کنفدراسیون» جذب خواهند شد رهبری و هدایت خواهد کرد.

برای انکه در این باره راه به خطا نبرده باشیم و چیزی خلاف واقع بیان نشود؛ بخش کوتاهی از پاسخ اولیه فواد کیخسروی به رادیو زمانه را که از فایل صوتی به متن در آمده است، بخوانیم:

«از چند ماه قبل جمعی از فعالین کارگری، معلمان، روزنامه‌نگاران و به‌هرحال فعالینی از بخش‌های مختلف نیروی‌کار که به اجبار و اخیرا درخارج از کشور ساکن شدیم، تصمیم گرفتیم که فعالیت‌های خودمان را از جنبش کارگری ایران از شکل فردی خارج کنیم و یک انسجامی به فعالیت‌های خودمان بدهیم و در همین راستا تلاش کردیم که یک‌ تشکلی را ایجاد کنیم. در این مسیر بهرحال با تعدادی از فعالان و کنشگران داخل ایران هم صحبت‌هایی‌شد و بحث و پیشنهاداتی از این دوستان گرفتیم. بیشتر از اینکه از حالا به‌ تعداد فعالین تشکل‌های مستقل که دسترسی داشتیم اما از فعالینی که در مراکز مختلف کار هم حضور داشتند، هم مشورت گرفتیم. بسیار محدود بنا به شرایط امنیتی و مسایل خاصی که وجود دارد و به هر حال هدف این است که بتونیم در این تشکل که درخارج از ایران ایجاد شده، با فعالین و کسانی که از نیروی‌ کار ایرانی و ایرانیانی که در خارج از کشور، در کشورهای مختلف ساکن هستند، تشکیلاتمان را گسترش بدهیم و حمایت بکنیم ازجنبش نیروی کار در ایران و…»

بدین ترتیب «کنفدراسیون کار ایران» اگر جز این اساسنامه چیز دیگری می‌نوشت، و سبکِ‌کار دموکراتیک و مبتنی بر ساختاری برآمده از دل مبارزات کارگران و سازمان هایشان بود؛ جای تعجب داشت. این منطقی‌ترین روندی است که در پروژه‌ای از بیرون و به قیمومیت طبقه کارگر کشور و برای پیشبرد پلاتفرم سیاسی نه در دفاع از منافع آنی و آتی طبقاتی کارگران که در راستای برنامه یک حزب سیاسی می توان رقم زد.

از تاکیداتی که فواد کیخسروی در مصاحبه با رادیو زمانه به صراحت بیان می‌کند این‌است که “کنفدراسیون کار ایران – خارج از کشور” تنها برای کارگران و فعالین ایرانی اخیرا خارج شده از ایران و آن دسته ایرانیانی است که در خارج از ایران زندگی و فعالیت دارند ایجاد شده است و این کنفدراسیون  ربطی به داخل ندارد!  با وجود اساسنامه و مواد و بندهای فصل چهارم آن در باره عضویت نهادها، بازهم دروغ و فریب‌کاری رسانه‌ ای کیخسروی و جعلی بودن چنین «کنفدراسیون» تشکیل یافته از “بالای سرکارگران”و قیم مآبی آن  بیشتر آشکار می شود. کیخسروی گویا فراموش می‌کند که اولا با فعالین و کنشگرانی در داخل مشورت‌هایی داشته و طی بحث و گفتگو پیشنهادهایی هم دریافت کرده است و دوم توجه ندارد اساسنامه‌ای که نگاشته‌اند، رسواگر قسم حضرت عباس است. شرایط عضویت نهادها در ماده ۷ فصل چهارم آنقدر از شفافیت برخوردار است که حتی موارد اختیار اعلام عضویت یا پنهان‌کاری در مورد این عضویت را هم حق نهادهای داوطلب عضویت دانسته است و پیش از آن نیز مجوز آن در این ماده صادر کرده است. بخوانیم:

ماده هفتم: شرایط عضویت نهادها  

۱. نهادهای همسو می‌توانند با پذیرش اساسنامه به کنفدراسیون درخواست عضویت دهند.  

۲. درخواست عضویت به شیوه کتبی است.   

۳. درخواست عضویت در کنفدراسیون توسط هیئت مدیره بررسی و تصمیم گیری می‌شود.  

۴. اعلام علنی عضویت گروه ها، نهادها و تشکل های داخل کشور که به کنفدراسیون می‌پیوندند، مبتنی بر تصمیم آن ها و اختیاری است.  

از بررسی و تصمیم‌گیری هیات‌مدیره کنونی که انتصابی هیات‌ موسس خارج از کشوری که بگذریم؛ آنچه نشان از ممیزی دارد، بررسی و تصمیم‌گیری در باره درخواست عضویت است. این ممیزی نشان می‌دهد  این نهادها نیستند که «کنفدراسیون» را تشکیل داده‌اند بلکه این «کنفدراسیون» است که ابتدا به ساکن خود توسط افرادی شکل گرفته و بر عکس هر قاعده و شیوه دموکراتیک حالا به پذیرش نهادهای عضو با اختیار ممیزی نامشخص اقدام می‌کند. حتی اگر روشن بود که در این بررسی چه نکاتی جامع و چه موضوعاتی مانع است باز هم شاید اعتباری درحد اینکه “نه سیخ می‌سوزد نه کباب” یک تشکل غیردموکراتیک غیر طبقاتی که صرفا پلاتفرم سیاسی را دنبال می‌کند، می‌شد با اغماض فراوان برایش اعتبار عرفی سازمانی “حزبی” را قائل شد. آنهم نه حزب کارگری که حزبی کاملا بورژوایی!

ظاهرا بناگزیر باید همه آنچه  که نشان از برنامه و اصول غیر طبقاتی بودن و حزبی و سیاسی بودن این موجود جعلی دارد را در ادامه بررسی اساسنامه ببینیم. خاتمه عضویت نهادها در ماده نهم منوط به استعفا و یا اخراح آن ها اعلام می‌شود. دلایل تنبیه (گرفتن تذکر کتبی) اخراج این نهادها در بند ۳ و ۴ ماده نهم اساسنامه چنین است:  

۳. نهادهای عضو در صورت اتخاذ سیاست‌های مغایر با اساسنامه به خصوص اصول سازمانی کنفدراسیون توسط هیئت مدیره تذکر کتبی دریافت می‌کنند.  

۴. در صورت عدم تغییر سیاست‌های اتخاذ شده مغایر با اساسنامه و اصول سازمانی کنفدراسیون، هیئت مدیره می‌تواند نهاد مورد نظر را اخراج یا تا زمان برگزاری مجمع عمومی تعلیق کند.  

جالب است که این مغایرت با اصول اساسنامه «کنفدراسیون» حتی می‌تواند در اساسنامه هر نهاد متقاضی عضویت وجود داشته باشد و از آنجا که نهاد متقاضی، اساسنامه خود را بنا به رای اعضای خود تصویب کرده است؛ به احتمال زیاد در صورت مغایرت با اساسنامه این «کنفدراسیون»، آن اساسنامه‌ی نهاد داوطلب عضویت است که باید تغییر کند! و این همان استقلال شکنی نهادهایی است که این نهاد جعلی در بدو امر به آن مبادرت می ورزد. گیریم که این مغایرت وجود نداشته باشد و یا اهمیتی نداشته باشد، در آن صورت رفتار مغایر آن نهاد عضو با اساسنامه و به ویژه با اصول سازمانی است که موجب اخراج خواهد شد. نبود استقلال در تشکل‌هایی که از بالا شکل می‌گیرند با شوراهای اسلامی کار در این‌ خصوص چه شباهت بی‌مانندی دارد!  هیات تشخیص مغایرت تغییر سیاست یا مغایرت در هر دو، چه در شروع و چه در ادامه  به گونه ای واحد عمل می کند.

 یاد آوری کنیم که آن اصول همان خط مشی سیاسی گسترده ای بود که در ماده ۲ فصل یک اساسنامه  (بخش ۱ این نوشتار) نقد شد.

به این ترتیب ما با سازمانی جعلی با ویژگی های منفی قیمومیتی، خود رهبرخوانده، غیر طبقاتی، غیردموکراتیک و در اصل نهادی نیابتی از سوی یک حزب راستگرای چپ‌نمایی که در عمل با سیاست ها و شعارهای اتحادشکن و ضدتشکل؛ کارگران را به جنبش‌های خود بخودی هدایت می‌کند روبرو هستیم! سازمان جعلی که هدف غایی آن براندازی است و هیچ اعتقادی به آگاهی بخشی بین توده های وسیع کارگران ایران ندارد. «کنفدراسیون» جعلی که حاصل زد و بند با سازمان اتحادیه ای رفرمیستی میزبان در جمهوری فدرال المان است و اصل را بر تبعیت از قوانین کشور سرمایه‌داری‌ قرار می‌دهد در حالیکه شعارهای سیاسی رادیکالی را به عنوان خط مشی و اصول خود در همه کشورها تعریف می‌کند. نهادی فرادست همه کارگران ایران که شرایط عضویت دیگر نهادها را پذیرش قوانین و اساسنامه‌ی‌ مصّوبِ گروه اندکی از بنیانگذاران موسس قرار می دهد و انتظار پذیرش بی چون و چرای آن را  از نهادهای داوطلب عضویت و اعضا دارد! 

برگرفته از: اخبار روز