05/12/2025

چرا نباید دیکتاتوری پرولتاریا را با فاشیسم اشتباه بگیریم؟

‌مقدمه

در فضای سیاسی و نظری امروز، به‌ویژه در میان بخشی از نیروهای چپ، گاهی دو واژه‌ی دیکتاتوری پرولتاریا و فاشیسم به‌اشتباه مترادف پنداشته می‌شوند. این در حالی است که این دو مقوله نه‌ تنها هم‌ معنا نیستند، بلکه از نظر طبقاتی، محتوایی کاملاً متضاد دارند. ریشه‌ی این سوءتفاهم، بیش از هر چیز، به برداشت نادرست از واژه‌ی «دیکتاتوری» و تأثیر تبلیغات ایدئولوژیک بورژوازی بازمی‌گردد.

ماهیت طبقاتی و هدف فاشیسم چیست؟

فاشیسم یک نظام سیاسی–اجتماعی که بر پایه‌ی دیکتاتوری مطلقه رهبر، ناسیونالیسم افراطی، سرکوب سازمان‌یافته، و دشمنی با سوسیالیسم و کمونیسم و جنبش های مترقی بنا می‌شود. در این نظام، پلیس مخفی، گروه‌های شبه‌نظامی و ماشین تبلیغاتی در خدمت سرکوب مخالفان قرار می‌گیرند. فاشیسم در اصل ابزار بورژوازی بزرگ و انحصاری است تا در دوران بحران‌های عمیق اقتصادی و اجتماعی، سلطه‌ی خود را با زور، خشونت و عوام‌فریبی حفظ کند.

.

دیکتاتوری پرولتاریا چیست؟

در اندیشه‌ی مارکس و انگلس، «دیکتاتوری پرولتاریا» به معنای استقرار قدرت سیاسی کارگران و زحمتکشان است. این مرحله‌ی تاریخی، گذار ضروری از جامعه‌ی سرمایه‌داری به سوسیالیسم به‌شمار می‌رود. دیکتاتوری پرولتاریا شکل ویژه‌ای از دموکراسی برای اکثریت مردم و در عین حال سرکوب اقلیت استثمارگر است. این مفهوم، برخلاف فاشیسم، نه برای حفظ نظم کهنه، بلکه برای نابودی استثمار طبقاتی و آماده‌سازی شرایط جامعه‌ی بی‌طبقه به کار می‌رود.

به بیان ساده، دیکتاتوری پرولتاریاهمان قدرت سیاسی سازمان ‌یافته‌ی اکثریت جامعه علیها قلیت استثمارگراست. اگر در جامعه‌ی سرمایه‌داری، دموکراسی بورژوایی تنها پوششی برای سلطه‌ی سرمایه‌داران بر کارگران و محرومان است، در دیکتاتوری پرولتاریا ورق برمی‌گردد: اکثریت، که نیروی مولد جامعه را تشکیل می‌دهند، قدرت را به دست می‌گیرند تا اقلیت استثمارگر نتواند سلطه‌ی خود را بازتولید کند.

ویژگی ‌های اصلی دیکتاتوری پرولتاریا:

  1. دموکراسی واقعی برای اکثریت: برخلاف نظام سرمایه‌داری که حقوق دموکراتیک را محدود به چهارچوب مالکیت خصوصی و نظم بورژوایی می‌کند، در دیکتاتوری پرولتاریا آزادی بیان، تشکل و مشارکت سیاسی برای توده‌های کارگر و زحمتکش به بالاترین سطح خود می‌رسد.
  2. سرکوب اقلیت استثمارگر: این مرحله لزوماً شامل محدود کردن قدرت اقتصادی و سیاسی بورژوازی است، زیرا بدون خلع ید از سرمایه‌داران، سوسیالیسم هرگز پا نمی‌گیرد. این سرکوب نه خشونت کور ، بلکه اقدامی آگاهانه و سازمان‌یافته برای جلوگیری از بازگشت سلطه‌ی سرمایه است.
  3. گذار تاریخی به سوسیالیسم: دیکتاتوری پرولتاریا یک وضعیت دائمی یا غایت نیست، بلکه مرحله‌ای گذار به جامعه‌ی سوسیالیستی و در نهایت کمونیستی است؛ جایی که طبقات و به تبع آن هرگونه «دیکتاتوری» از میان می‌رود.
  4. شکل سیاسی متفاوت: مارکس و انگلس هیچ شکل حکومتی واحد یا جاودانه‌ای برای دیکتاتوری پرولتاریا تجویز نکردند. بسته به شرایط تاریخی و اجتماعی، این قدرت می‌تواند شکل شوراهای کارگری (مانند شوراهای روسیه در ۱۹۱۷)، کمون شهری (مانند کمون پاریس) یا دیگر نهادهای مشارکتی توده‌ای به خود بگیرد..

تفاوت بنیادین دیکتاتوری پرولتاریا با فاشیسم:

اینجا باید تأکید کرد که دیکتاتوری پرولتاریا دقیقاً در نقطه‌ی مقابل فاشیسم قرار دارد. فاشیسم ابزار سرکوب اقلیت سرمایه‌دار علیه اکثریت مردم است؛ در حالی که دیکتاتوری پرولتاریا دموکراسیاکثریت وسرکوب اقلیت استثمارگر را نمایندگی می‌کند. هدف آن نه حفظ نظم کهنه، بلکه برچیدن آن و ایجاد شرایط برای جامعه‌ای بی‌طبقه است.

به همین دلیل است که لنین می‌گفت: «دموکراسی برای اکثریت عظیم مردم و سرکوب برای اقلیت استثمارگر – این است معنای دیکتاتوری پرولتاریا.» بنابراین، این اصطلاح نه به معنای دیکتاتوری فردی، بلکه به معنای قدرت تاریخی وسیاسی طبقه‌ی کارگر برای رهایی کل جامعه است.

ماهیت طبقاتی فاشیسم:

هر نظام سیاسی در تحلیل نهایی بازتاب منافع یک طبقه‌ی اجتماعی معین است. فاشیسم، محصول بحران سرمایه‌داری و ابزاری برای بورژوازی انحصاری است؛ یعنی بزرگ‌ترین سرمایه‌داران و صاحبان انحصارات مالی–صنعتی. این نظام با تمام توان در خدمت حفظ و تحکیم سلطه‌ی همین اقلیت کوچک است.

فاشیسم در جوهره‌ی خود ابزاری برای حفظ سرمایه ونظم استثمارگرانه است. زمانی که دموکراسی بورژوایی دیگر قادر به مهار اعتراضات توده‌ها نباشد، طبقه‌ی حاکم به فاشیسم متوسل می‌شود تا با سرکوب عریان و سازمان‌یافته نظم کهنه را حفظ کند.
اما دیکتاتوری پرولتاریا دقیقاً برعکس عمل می‌کند. هدف آن گذاربه سوسیالیسم ونابودی استثمار است. این مرحله با سرکوب سیاسی بورژوازی همراه است، اما نه برای تحکیم سلطه‌ی یک اقلیت، بلکه برای تضمین رهایی اکثریت و فراهم‌سازی شرایط اجتماعی و اقتصادی برای عدالت واقعی.

نتیجه گیری:

شیوه‌ی اعمال قدرت:

فاشیسم به خشونت کور وسرکوب عمومی متوسل می‌شود. هرگونه مخالفت، چه از سوی کارگران، چه روشنفکران، چه اقلیت‌های ملی و فرهنگی، با زور، ارعاب، ترور و سانسور خاموش می‌گردد. در این نظام، مشارکت واقعی مردم جایی ندارد و توده‌ها صرفاً به ابزار تبلیغاتی و توده‌های مطیع تبدیل می‌شوند.
در مقابل، دیکتاتوری پرولتاریا بر مشارکت مستقیم وآگاهانه‌ی توده‌ها تکیه دارد. شوراهای کارگری، سازمان‌های مردمی و نهادهای دموکراتیک جدید ابزار اعمال قدرت هستند. در عین حال، سرکوب آن هم آگاهانه و هدفمند است: نه علیه مردم، بلکه علیه اقلیت سرمایه‌دار و نیروهایی که می‌کوشند انقلاب و دستاوردهای آن را نابود کنند، در نتیجه توزیح  این دو مقوله ی متفاوت برای تودهای مردم نمی بایستی کار چندان سختی برای کمونیست ها باشد.

تفاوت دیکتاتوری پرولتاریا با فاشیسم

بُعد مقایسهدیکتاتوری پرولتاریافاشیسم
ماهیت طبقاتیابزار سیاسی اکثریت کارگران و زحمتکشانابزار سیاسی بورژوازی انحصاری و بزرگ‌ترین سرمایه‌داران
هدفگذار به سوسیالیسم و نابودی استثمارحفظ سرمایه‌داری و نظم استثمارگرانه
شیوهٔ اعمال قدرتمشارکت توده‌ها از طریق شوراها و نهادهای مردمی؛ سرکوب آگاهانهٔ اقلیت استثمارگرخشونت کور، ترور، پلیس مخفی و سرکوب عمومی علیه همه مخالفان
دموکراسیدموکراسی واقعی برای اکثریت (کارگران و زحمتکشان)نفی دموکراسی، حاکمیت رهبر واحد و سرکوب آزادی‌ها
مدت و ماهیت تاریخیمرحله‌ای موقت و گذرا تا رفع تضادهای طبقاتیشکلی پایدار از دیکتاتوری سرمایه‌داری در دوران بحران
جهت‌گیری اجتماعیعدالت اجتماعی، برابری، آماده‌سازی جامعهٔ بی‌ طبقهناسیونالیسم افراطی، نژادپرستی و حفظ نابرابری‌ها

سایت آینه روز

Instagram did not return a 200.