05/12/2025

 بحران های رژیم و ضرورت هوشیاری کارگران آگاه و فعالان کارگری

شرایط حساس و ویژه ای در ایران جاری است.  جمهوری اسلامی و حاکمیت سیاسی آن که از ابتدای حیات خود بر بستر بحران های متفاوت بقا یافته است؛ اکنون در وضعیتی بسر می برد که عمق یابی بحران ها، آنها را ناگزیر ساخته است که بیش از پیش، برای بقای خود سیاست روزمره گی را اعمال نماید. و به رغم برخورداری ظاهری از قوۀ مجریه، مجلس و قوه قضائیه ظاهرا متمایز، که نمادهای دموکراسی بورژوایی است،  سیاست گذاری، فرمان راندن و اعمال دیکتاتوری را در بیت رهبری و با حکم حکومتی به پیش ببرد.

از اینرو ما با رژیمی روبرو هستیم که برای بقای خود از هر اقدام جنایت کارانه علیه مردم، تشکل های مستقل و نیروهای سیاسی فروگذاری نمی کند.

 پاسخ رژیم به حل بحران ها اعمال دیکتاتوری و افزایش سرکوب ها برای مهار اوضاع سیاسی و سیطره بر جامعه بوده است. بعد از جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و جمهوری اسلامی و تشدید بحران اقتصادی و سیاسی به وضوح شاهد ناتوانی رژیم در حل ساده ترین مشکلات جامعه هستیم. قطعی برق و آب در ابعاد گسترده،  که پیامد آن در تعطیلی های پی در پی ادارات، مراکز تولیدی و مراکز آموزشی، بیکاری و افزایش فقر مشاهده می کنیم. این نابسامانی ها، بیش از پیش کشور را در حالت فلج شدگی و ناکارآمدی سیستم مدیریتی قرار داده است. طبیعی است که در چنین شرایطی سازمان های جاسوسی امنیتی خارجی مانند موساد، سیا و اینتلیجنت سرویس در عمق سیاست گذاری های دولت و حاکمیت، برنامه های نظامی و سیاسی مجال و قدرت مانوور پید.ا می کنند و به اصطلاح دست و بالشان باز است. 

مجموعه این شرایط سیاست داخلی جمهوری اسلامی را هرچه بیشتر به سمت استبداد و محدود نمودن آزادی های سیاسی و اجتماعی سوق می دهد و آسیب پذیری کارگران آگاه و نیروهای چپ و انقلابی و حتی ترقی خواه را بیشتر کرده و آمارهای دستگیری ها، زندان و اعدام را افزایش داده است. حراست از حق آزادی و حفظ دستاوردهای مبارزاتی و همچنین مصونیت عناصر پیشرو جامعه از تهاجم برنامه ریزی شده، ضرورت بازنگری سیاسی و اتخاذ تاکتیک ها را برپایه  اصول استراتژیک در شرایط موجود، از اهمیت ویژه ای برخوردار کرده است.

علیه علنی گرایی و نفی کار مخفی

کارگران آگاه و فعالان عرصه های مختلفِ مبارزه، باید بر این امر واقف باشند که نیروهای امنیتی و پلیس سیاسی به دلیل اشراف داشتن بر روند حیات سیاسی تشکل های کارگری و سازمان های مدافع رهایی طبقۀ کارگر و حتی فعالان جنبش های دموکراتیک، به سادگی قادر گردیده اند بخش های مهمی از فعالان این جریانات را شناسایی و با دستگیری و زندانی کردن آنان سدی در مقابل فعالیت های سیاسی، اعتراضی و روشنگرانه ایجاد نمایند و تلاش دارند با متلاشی کردن کامل تشکل ها، بویژه تشکل های علنی، فعالان را برای یک دورۀ دیگر از صحنه سیاسی کشور خارج سازند. 

علنی گرائی و نفی کار مخفی ضایعه ای دردناک است که به دلیل رشد لیبرالیسم درجنبش، ندیدن یا کم بها دادن به ویژگی های رژیم و سرشت مطلقاً سرکوبگر آن، کوچک شمردن دشمن طبقاتی و پلیس، درجا زدن در فعالیت «مطالباتی» و محدود کردن خواست ها به خواست های اقتصادی و به اصطلاح «صنفی»، در میان تشکل ها و فعالان به شدت رایج شده است.

همۀ واقعیت ها نشان می دهند که طبقۀ کارگر برای رهائی از وضعیت فاجعه باری که نظام سرمایه داری و حکومت دینی – نظامی جمهوری اسلامی بر او تحمیل کرده، چاره ای جز مبارزۀ همه جانبه با نظام سیاسی و اقتصادی – اجتماعی حاکم ندارد. یعنی طبقۀ کارگر باید در تمام عرصه های اقتصادی – اجتماعی، سیاسی، نظری و فرهنگی با بورژوازی و نهادهای سیاسی، قضائی و اداری حاکم به مبارزه ای پیگیر و آشتی ناپذیر برای تحول بنیادی در نظام سیاسی و اقتصادی – اجتماعی حاکم تلاش کند و نه آنکه صرفاً به مبارزه ای نمادین و برجسته کردن اغراق آمیز نمادهای مبارزه بسنده کند. طبقۀ کارگر در این نظام و با این نظام روی آزادی، آسایش، رفاه و امنیت به خود نخواهد دید و شرایط زندگی و آینده اش دشوارتر و تحمل ناپذیرتر خواهد گردید. اختناق سیاسی و سرکوب عریان حاکم بر جامعۀ ایران چنان وضعیتی ایجاد کرده که در این شرایط  نه تنها برای ایجاد حزب سیاسی انقلابی طبقۀ کارگر که وظیفه ای استراتژیک و حیاتی در مبارزۀ طبقاتی پرولتاریاست، بلکه برای ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری هم نمی توان تنها با مبارزات علنی به پیش رفت. کارگران باید به مبارزۀ مخفی و علنی، مبارزۀ قانونی و غیر قانونی (به مفهوم مبارزۀ انقلابی)، به مبارزات اقتصادی – اجتماعی و مبارزات سیاسی و فرهنگی مستقل خود روی آورند یعنی مبارزاتی که اهداف و منافع کارگران و زحمتکشان را در عمل و نظر به پیش برد و توسط خود طبقه کارگر و مبارزان انقلابی صورت گیرد و رهبری شود.

مبارزۀ مخفی برای حفظ فعالان پیشرو کارگری، استمرار مبارزات و تجربیات آنها، تعمیق پیوند با توده های کارگر و نیز برای بیان دقیق، روشن و بی سانسور (اعم از سانسور دولتی یا خودسانسوری) خواست ها، دیدگاه ها، تحلیل ها و انتقال اطلاعات درست، اهمیت و ضرورت تام دارد. نمی توان کار مخفی را دور زد. هرگونه نفی مبارزۀ مخفی انقلابی طبقۀ کارگر و تکیۀ یک جانبه بر مبارزات علنی و به اصطلاح قانونی، کارگران را از یک وسیله و سلاح مهم و حیاتی شان محروم می کند و خواسته یا نا خواسته، دانسته یا ندانسته در خدمت نظام حاکم است. همچنانکه نفی مبارزۀ علنی و نفی استفاده از کوچکترین امکانات قانونی و علنی نیز به مبارزات کارگران لطمه می زند و مانع بسط و همه گیر شدن مبارزه می گردد و مبارزه را به انزوا می کشد. باید هر دو شیوه را به کار گرفت و تدابیر سازمانی لازم را به اجرا گذاشت به طوری که کار مخفی و کار علنی به یکدیگر آسیب نزنند، بلکه مکمل و پشتیبان یکدیگر باشند. در شرایطی که سازمانیابی طبقۀ کارگر و بویژه سازمانیابی سیاسی او ضعیف است و در شرایطی که تعادل نیروها به سود طبقۀ کارگر هنوز تحول نیافته، کار مخفی و سازماندهی مخفی باید وجه عمده و اصلی  فعالیت انقلابی را تشکیل دهد.

تشکیل هسته ها، کمیته ها و سندیکاهای کارگری

جنبش کارگری ایران به رغم همه تجارب و اعتراضات هر روزه، هنوز دارای یک تشکل در محل کار و یک تشکل فراگیر (استانی یا سراسری)، چه در حوزۀ اقتصادی – اجتماعی و چه در حوزۀ سیاسی نیست. اعتراضات و اعتصابات هنوز از دایرۀ یک اعتراض محدود و محلی خارج نشده اند. هنوز این اعتراضات با دعوت و فراخوان یک تشکل فراگیر که نقش هدایت گر داشته باشد آغاز نمی شوند و در سطح کشوری یا استانی گسترش پیدا نمی کنند. در حالی که بسیاری از مسایل اقتصادی ای که باعث اعتراض، اعتصاب، راه پیمائی و دیگر اشکال مبارزه در یک محل می گردند جنبۀ عام دارند و می توانند گسترش یابند. از سوی دیگر، در شرایط کنونی، محتوای جنبش عملی کارگران ایران، اساسا جنبشی برای خواست های اقتصادی و بعضا اجتماعی است و جنبۀ سیاسی جنبش کارگری ما بسیار ضعیف و نادر است. برخی از فعالان جنبش کارگری ایران، این ضعف اساسی جنبش کارگری، یعنی محدود ماندن آن در حوزۀ خواست های اقتصادی، را ناشی از شدت سرکوب و سیطرۀ نیروهای امنیتی و انتظامی و دیگر کارگزاران رژیم می دانند که در مقابل هر حرکت سیاسی توده ای واکنش بسیار شدید و خشن نشان می دهند. از نظر آنها، کارگران بر اساس تجربۀ خود و یا مشاهدۀ سرکوب شدید و کشتار دانشجویان، زنان معترض و برخی کارگران و روشنفکرانی که یا جان خود را در این راه از دست داده اند و یا با ضرب و شتم سرکوبگران، بازداشت و شکنجه، اخراج از کار و زندان های طولانی روبرو شده اند، از مبارزۀ سیاسی پرهیز می کنند. هرچند عناصری از حقیقت در این توضیح یا توجیه وجود دارد، اما در یک بررسی دقیق تر، قابل دفاع نیست. زیرا نیروهای سرکوبگر رژیم فقط اعتراضات سیاسی را سرکوب نمی کنند بلکه اعتراضاتی که جنبۀ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی حفاظت از محیط زیست دارد را نیز بر نمی تابند و فعالان این حوزه ها نیز در معرض سرکوب شدید رژیم قرار دارند. اما می بینیم که به رغم خطراتی که حتی در زمینۀ مبارزات اقتصادی کارگران وجود دارد، به رغم سرکوب ها، دستگیری ها، زندانی کردن ها، اخراج ها و غیره و نیز به رغم اینکه بسیاری از مبارزات اقتصادی – مانند مبارزه برای افزایش مزد و غیره – به نتیجۀ مطلوب کارگران نایل نمی شود، باز کارگران به درستی دست از مبارزه در این زمینه برنمی دارند. علت این امر آن است که کارگران به ضرورت و اجتناب ناپذیری خواست های اقتصادی خود پی برده اند، یعنی به این ضرورت آگاهی پیدا کرده اند و به حقانیت خود در این زمینه اطمینان و باور قطعی دارند. حال اگر چنین آگاهی و چنین اطمینان و باوری در زمینۀ خواست های سیاسی هم در کارگران به وجود آید به احتمال زیاد و قریب به یقین، مبارزات سیاسی کارگران هم پیگیری و گسترش خواهد یافت.

عدۀ دیگری از فعالان عقیده دارند که اکنون دورۀ مبارزۀ اقتصادی کارگران است و هنوز زمان مبارزۀ سیاسی آنها فرا نرسیده است! برخی دیگر تصور می کنند که مبارزۀ سیاسی، اساسا وظیفۀ روشنفکران یا اندیشه ورزان جامعه است و کارگران کافی است، یا فعلا کافی است، که همان مبارزات اقتصادی – اجتماعی یا «مطالباتی» خود را انجام دهند. از دید این دو دسته، سرانجام با ترکیب مبارزات اقتصادی – اجتماعی کارگران و مبارزات سیاسی روشنفکران یا اندیشه ورزان، یا مبارزات سیاسی «عمومی» و توده ای زمینه برای دگرگونی اساسی جامعه فراهم خواهد شد. این بحث نیز کاملا نادرست است. آن چیزی که می تواند باعث دگرگونی اساسی در جامعه شود مبارزۀ طبقاتی است و در جوامع معاصر و به طور مشخص در ایران، اساسا مبارزۀ طبقاتی کارگران مستقل می تواند موجب چنین دگرگونی ای گردد.

اما مبارزۀ طبقاتی، بویژه مبارزۀ طبقاتی کارگران، در مبارزۀ اقتصادی خلاصه نمی شود. تاریخ مبارزات طبقاتی کارگران نشان داده است که این مبارزه در سه عرصۀ اقتصادی – اجتماعی، سیاسی و نظری – فرهنگی صورت می گیرد. مبارزات طبقاتی کارگران هنگامی می تواند واقعا بر سیر رویدادها و وضعیت جامعه تأثیر قابل لمسی بگذارد و به حساب آیند که:

الف) این مبارزات با حفظ سرشت طبقاتی کارگری خود و مستقل از نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک طبقات دیگر و به طور هماهنگ با یکدیگر و مکمل هم در جهت اهداف درازمدت و اهداف مبرم و فوری طبقۀ کارگر ادامه یابند

ب) تأکید ویژه ای بر مبارزۀ سیاسی مستقل طبقه کارگر وجود داشته باشد زیرا هرچند برای تغییر بنیادی جامعه باید روابط تولیدی و اقتصاد جامعه را تغییر داد، اما دستگاه دولتی و به طور اخص ماشین نظامی، پلیسی و اداری و قضائی موجود حافظ روابط اقتصادی حاکم هستند و بدون برانداختن آنها تغییر شالودۀ اقتصادی یا روابط تولیدی ممکن نیست. همچنین برای استقرار روابط اقتصادی و اجتماعی نوین باید روبنای سیاسی و حقوقی متناسب با آن یعنی فرمانروائی طبقه کارگر بر اساس اتحاد کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه وجود داشته باشد.

از این رو هم برای از میان برداشتن مهم ترین مانع زندگی و رهائی کارگران و رهائی جامعه و هم برای جلوگیری از بازگشت سرمایه داری پس از سقوط بورژوازی حاکم و فراهم ساختن شرایط سیاسی و حقوقی استقرار روابط عاری از استثمار و سلطۀ طبقاتی در جامعه یعنی برقراری فرمانروائی طبقۀ کارگر،  مبارزۀ سیاسی طبقۀ کارگر نقش و اهمیت ویژه می یابد و هرگونه به عقب انداختن آن و یا هرگونه انحراف در آن به اهداف عالی طبقۀ کارگر لطمه وارد خواهد کرد..      

در جنبش کارگری ایران تا زمانی که این دو ضعف اساسی، یعنی خصلت محلی و پراکنگی جنبش از یک سو و نبود یا ضعف جنبش سیاسی مستقل طبقۀ کارگر بر طرف نشوند، چشم انداز اینکه طبقه کارگر دارای یک جنبش قوی باشد و بتواند بر سیر رویدادها و اوضاع جامعه اثر قابل ملاحظه ای بگذارد دور از انتظار است. 

برای رفع پراکندگی و فراتر رفتن از خصلت محلی جنبش های اقتصادی- اجتماعی کارگران، باید تشکل های کارگری توده ای در سطح کشوری یا دست کم استانی به وجود آیند. اما تشکل سراسری باید متکی بر تشکل های ریشه دار محلی باشد. به عبارت دیگر، طبقۀ کارگر باید نخست از تشکل های توده ای در محل کار برخوردار باشد و سپس بر پایۀ این تشکل های محلی یا دقیق تر بگوئیم تشکل های ریشه دار در محیط کار و فعالیت کارگران، تشکل های استانی و کشوری خود را به وجود آورد. بنابراین تلاش کارگران فعال و پیشرو و انقلابیان راستین طرفدار رهایی طبقه کارگر باید بر امر تشکل های کارگری در محل کار و فعالیت کارگران استوار باشد.

 این تشکل ها با آرزو کردن و یا با فرمان دادن به وجود نمی آیند. بلکه کارگران باید به این آگاهی و نیاز پی برده باشند تا این تشکل ها را بوجود بیاورند. اما این آگاهی و درک این نیاز ابتدا به ساکن در همه کارگران یا در اکثریت آنها ایجاد نمی شود. ایجاد تشکل در یک پروسه صورت می گیرد. ایجاد تشکل نیازمند آگاهی طبقاتی و تجربه و یک مهارت است. آگاهی در جریان مبارزه و تجربۀ کارگران و از طریق روابط و تأثیرات متقابل عناصر آگاهی که در مبارزه و زندگی کارگران شرکت دارند منتقل می شود و بسط می یابد. پس با این مقدمه باید دید چه کسانی شرایط ایجاد تشکل را دارند؟ روشن است که از طریق افرادی که دارای آگاهی، تجربه وجسارت باشند. این افراد در مراکز کارگری زیاد نیستند. ممکن است در هر واحد یا مرکز کارگری عدۀ محدودی کارگر که چنین ویژگی هائی دارند حضور داشته باشند. اگر این عده در مراکز کارگری همدیگر را پیدا کنند و با هم در ارتباط قرار گیرند و برای به وجود آورد یک تشکل با هم به مشورت بپردازند، جلسه برگزار کنند و برنامه ریزی نمایند، خواهند توانست بعد از یک دوره کار مستمر، ضمن کسب تجربه و آموزش متقابل، بر روی افراد دیگر تاثیر بگذارند و کارگران دیگر را به همکاری دعوت کنند و برای ایجاد تشکل و سازماندهی از آنها کمک بگیرند.

هستۀ کارگری چیست؟

بی گمان روند شکل گیری و گسترش سازمان های طبقۀ کارگر در شرایط اوج گیری اعتراضات کارگری، در وضعیت های پر التهاب در جامعه، با سرعت بیشتری روی خواهد داد اما باید برای چنین وضعیت هائی از قبل آمادگی داشت. یعنی اگر در شرایط عادی و غیر ملتهب تا حد معینی زمینه های این کار یعنی نزدیکی و همکاری عناصر آگاه و مبارز کارگری صورت گرفته باشد، در شرایط برآمد جنبش و به طور کلی در وضعیت های التهابی سرعت و شتاب این کار بیشتر خواهد شد و شمار بیشتری از کارگران به تشکل روی خواهند آورد. آن جمعی را که در ابتدا با هدف ایجاد تشکل و مبارزه، اعم از مبارزۀ اقتصادی و یا مبارزۀ سیاسی و فعالیت در مراکز کارگری، کنار هم قرار می گیرند و برنامه ریزی می کنند، هسته نام گرفته اند. 

کارگران هم پیمان

حالا چرا می گوییم هسته؟ برای اینکه این افراد قصد فعالیت متمرکز، منظم، برنامه ریزی شده مشترک و منظم دارند. افزون بر آن هدفشان صرفا فعالیت خود این هسته نیست بلکه جذب شمار هر چه بیشتری از کارگران برای ایجاد هسته های دیگر و سازماندهی مبارزات کارگری در عرصه های مختلف است.  زیرا که صرفا با داشتن نیاز و اعلام این نیاز، یعنی بیان ی مطالبه، تشکل درست نمی شود و برای موفقیت در این کار، پشتکار و همکاری منظم با هدف مشخص، یعنی ایجاد هسته یا هسته ها، ارزیابی و تصحیح اشتباهات مورد نیاز است. این است معنی هسته کارگری. هسته، همان گونه که گفته شد برای پیشبرد مبارزه، هم مبارزۀ اقتصادی کارگران و هم مبارزۀ سیاسی کارگران، ایجاد می شود. روشن است که مبارزۀ طبقاتی کارگران باید هم درعرصۀ اقتصادی، هم در عرصۀ  و هم در عرصۀ نظری و فرهنگی صورت گیرد و برای هر عرصه سازماندهی ویژۀ آن عرصه لازم است. از این رو در روند تکامل شکل گیری هسته ها  می تواند نوعی تقسیم کار میان آنها صورت گیرد. هسته هائی که برای ایجاد تشکل های توده ای کارگران (یعنی سندیکا و در شرایط انقلابی شورا یا کمیتۀ کارخانه و غیره) به و جود می آیند می توانند همۀ کارگران مبارز و انقلابی و نه صرفا کارگران کمونیست را در بر بگیرند.

یک وظیفۀ اصلی هسته ها، چه هسته هائی که برای ایجاد تشکل های توده ای کارگران به وجود می آیند و چه هسته هائی که برای کار سیاسی به معنی اخص آن به وجود می آیند، آموزش است. آموزش برنامه ریزی شده باید به صورت شفاهی، نوشتاری، استفاده از ابزارها، روش ها و رسانه های مختلف، در سطوح مختلف و برای مخاطبان گوناگون باید صورت گیرد. 

از نظر رژیم حاکم بر ایران و دستگاه های امنیتی و پلیسی و قضائی آن، ایجاد تشکل و سازماندهی معادل «محاربه با خدا» و اتهامات قرون وسطائی و ارتجاعی دیگری از این قبیل است. از این رو روشن است که کار تشکیل و سازماندهی هسته ها و ادامۀ فعالیت آنها باید به شکل مخفی انجام شود و رعایت پنهانکاری و مسایل امنیتی دارای اهمیت درجۀ اول است. اگر در ارتباطات و سازماندهی و فعالیت سیاسی پنهانکاری و مسائل امنیتی را رعایت نکنیم نه تنها خودمان را از امکان دست زدن به امر مهم سازماندهی محروم می کنیم، بلکه ممکن است با افرادی که با زحمت و تلاش در ارتباط قرار گرفته ایم و در این پروسه به آنها نیاز داریم از سوی پلیس شناسایی شوند و آنها را از دست بدهیم. همچنانکه در دوره اخیر دیده ایم که چه نیروهایی که می توانستند چه کارهای مهمی انجام بدهند و آنها یا دستگیر و یا منفعل شدند. هر فرد باید به اندازه ای که در توانش هست برای حل این معضل و ضعف بزرگ کمک کند. 

ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا در شرایط کنونی اصلا نباید کارعلنی بکنیم و آیا هیچگونه امکان فعالیت علنی یا قانونی وجود ندارد؟ پاسخ این است که در حد معینی – که روز بروز کمتر می شود – امکان فعالیت علنی و قانونی هست و باید از این امکانات هرچند ناچیز، حداکثر استفاده را به عمل آورد. اما باید نوعی تقسیم کار بین فعالیت مخفی و فعالیت علنی به وجود آید و افراد یا نهادهائی که فعالیت مخفی بر عهده دارند نباید فعالیت علنی کنند و فعالان علنی نباید در کار مخفی شرکت داشته باشند. اما فعالیت علنی باید در هماهنگی با فعالیت مخفی – که جنبۀ اصلی کار مبارزاتی را تشکیل می دهد – صورت گیرد و به شکلی که باید زیر رهبری کار مخفی باشد. روشن است که در شرایط رشد و اوجگیری جنبش امکان کار علنی بیشتر می شود اما کار مخفی همچنان اهمیت و ضرورت خود را حفظ می کند.

 جمع‌بندی:

از هم اکنون کارگران آگاه و پیشرو باید با آگاهی به صف تشکل انقلابی کارگری بپیوندند و در رأس جنبش اجتماعی قرار گیرند! نکتۀ اساسی بسیار مهمی که در اینجا باید به عنوان راه حلی فوری بر آن تأکید کرد، اتحاذ سیاستی باشد که در خدمت حفظ و مصونیت کارگران فعال و آگاه از ضربه های پلیس سیاسی قرار گیرد و تشکیل هسته های سازماندۀ مخفی یا کمیته های محلات در محل های کار و زندگی است و هرجا که در شرایط بحرانی امروز اعتراض و جنبشی برقرار است، تشکیل این هسته ها، با اتحاد آگاه ترین و پرشورترین کارگران، و بنیان تشکل های فراگیر طبقاتی و شرط ضروری پیشبرد جنبش کارگری و کل جنبش اجتماعی است.

کارگران هم پیمان

26.09.25

Instagram did not return a 200.