05/12/2025

جنگ‌ها و بحران‌های آن‌ها، جنگ و بحران‌های ما نیستند!

ترجمه متن از آلمانی به فارسی توسط سایت آینه روز:

در میان ایرانیان خارج از کشور، گرایش فاشیستی نگران‌کننده‌ای وجود دارد، به‌ویژه در حمایت از جنگ اسرائیل علیه ایران. سلطنت‌طلبانی که گرد شبح محمدرضا شاه پهلوی جمع شده‌اند، مدعی‌اند که چپ‌ها کشور را به دشمنان ایران فروخته‌اند، اما خود از چاپلوسان اسرائیل و نتانیاهو هستند و جنگ علیه ایران را با عنوان «جنگ اسرائیل علیه رژیم» تأیید می‌کنند.

اپوزیسیون به‌اصطلاح لیبرال ایرانیِ متمایل به غرب، آن‌چنان به راست چرخیده که دیگر نمی‌توان آن‌ها را از فاشیست‌ها، نازی‌ها یا صهیونیست‌های فاشیست تشخیص داد. آن‌ها به بلندترین صدای ارتش اسرائیل در خارج از کشور تبدیل شده‌اند و بی‌شرمانه نسل‌کشی در غزه را جشن می‌گیرند. این افراد از حمله به ایران به‌نام «عشق به میهن» حمایت می‌کنند و ما، مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها را به‌خاطر ایستادن بر مواضع انترناسیونالیستی، وطن‌فروش می‌نامند؛ چراکه ما به جای دفاع از «میهن» به‌دنبال خاک مادری‌ای برای همه مردم هستیم.

در این برداشت وارونه، دشمنان واقعی ملت و جنگ‌طلبان فاشیست و جنایتکار، «میهن‌پرست» معرفی می‌شوند و مخالفان جنگ و فاشیسم، «خائن به میهن». این همان «اتاق تاریک» یا Camera Obscura است که مارکس و انگلس در کتاب «ایدئولوژی آلمانی» از آن سخن می‌گویند؛ یعنی ایدئولوژی بورژوایی که تلاش می‌کند آگاهی وارونه از واقعیت را به‌عنوان آگاهی حقیقی به ما بفروشد.

در نگاه اول، این ایدئولوژی حاکم، ایدئولوژی اینفلوئنسرها و طبقه حاکم در ایران یا هر جای دیگر است. اما وقتی کسی بدون نقد، موضع‌گیری‌های رژیم ایران یا اسرائیل را می‌پذیرد، عملاً دست از تفکر انتقادی کشیده و مانند نشخوارکننده‌ای زباله‌های جویده و تف‌شده حاکمان را دوباره می‌جود.

اما آگاهی طبقاتی، کاملاً متفاوت با این بازتولید زباله فکری است. آگاهی طبقاتی، آگاهی هستی‌شناسانه‌ای است از موقعیت واقعی پرولتاریا به‌عنوان برده در نظام تولید. در مقابل، آگاهی ملی‌گرایانه یا بورژوایی، بر پایه هستی‌شناسی‌ای نادرست شکل گرفته است؛ یعنی وقتی انسان‌های تحت ستم، خود را نه به‌عنوان استثمارشده، بلکه به‌عنوان عضوی از یک دولت یا ملت ببینند، از نظر ایدئولوژیک به‌صف طبقه حاکم و جلادان می‌پیوندند و علیه منافع واقعی خود عمل می‌کنند.

هیچ اشکالی ندارد که کسی از مرگ یک فاشیست در ایران خوشحال شود، و نباید مردمی را که از مرگ جلادان شادی می‌کنند، سرزنش کرد. اما اگر این شادی‌های لحظه‌ای به مرحله تحلیل عقلانی نرسند، می‌توانند به فجایعی بزرگ منتهی شوند. شادی بر سر حمله اسرائیل به ایران می‌تواند به همان اندازه دردناک و آسیب‌زا باشد که نسل‌کشی در غزه است.

ما دیده‌ایم که اسرائیل، بر خلاف ادعایش، مردم غزه را «نیمه‌انسان» می‌داند و با بمباران گسترده، ده‌ها هزار نفر را کشته، نوار غزه را نابود و برای دهه‌ها غیرقابل سکونت کرده است. جنگی که اسرائیل علیه ایران به راه می‌اندازد، نه موجب سقوط رژیم اسلامی خواهد شد و نه به آزادی منجر می‌شود، برخلاف آنچه فاشیست‌های اپوزیسیون ادعا می‌کنند. این جنگ تنها زیرساخت‌ها را نابود می‌کند، زندگی مردم را ویران، باعث آوارگی، فرار اجباری، وضعیت اضطراری، تورم و فقر خواهد شد.

این توهم که جنگ مردم را به خیابان‌ها می‌کشاند تا حکومت را سرنگون کنند، آن‌هم در حالی که شهرها بمباران می‌شوند، دیدگاهی روان‌پریشانه است و هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد.

همان‌طور که کلاوزِویتس می‌گوید، جنگ چیزی نیست جز «ادامه سیاست دولتی با ابزارهای دیگر». در دوران نئوفاشیسم و امپریالیسم، این «ادامه سیاست» همان تداوم امپریالیسم و فاشیسم با اعمالی وحشیانه است.

جنگ‌های آن‌ها، جنگ‌های ما نیستند!

زنده باد مبارزه طبقاتی علیه بورژوازی!

دشمن اصلی در درون مرزهاست!

مرگ بر جنگ!

دشمن دشمن من، لزوماً دوست من نیست!

مرگ بر فاشیسم، چه در ایران، چه در اسرائیل، و چه در هر کجای دیگر!

حسن معارفی‌پور

Instagram did not return a 200.