05/12/2025

نقد ادعاهای نفی ایدئولوژی طبقه ی کارگر از منظر کمونیسم علمی

مقدمه

یکی از بحث‌های قدیمی و همواره زنده در جنبش کارگری و اندیشه‌ی سوسیالیستی، پرسش از نسبت طبقه‌ی کارگر با ایدئولوژی است.

برخی گرایش‌ها در جنبش کارگری ـ از رفرمیست‌ها و اقتصادگرایان گرفته تا برخی جریان‌های آنارشیستی ـ بارها ادعا کرده‌اند که طبقه‌ی کارگر ایدئولوژی ندارد یا به آن نیازی ندارد.

به باور آنان، کارگران صرفاً با مبارزه‌ی اقتصادی و صنفی می‌توانند مسیر رهایی را بپیمایند، و هرگونه سخن از ایدئولوژی چیزی جز تحمیل بیگانه بر کارگران نیست.

اما آموزگاران کمونیست، برعکس تأکید می‌کند که ایدئولوژی یک امر گریز ناپذیر در جوامع طبقاتی است. هر طبقه‌ای ایدئولوژی دارد و بدون آن نمی‌تواند منافع خود را بیان کند یا در جامعه هژمونی به دست آورد.

پرسش‌های اصلی :

  • چرا نفی ایدئولوژی کارگری یک انحراف است؟
  • ایدئولوژی کارگری چه تفاوتی با ایدئولوژی بورژوازی دارد؟
  • کمونیسم علمی چه پاسخی به این انحراف ارائه می‌دهد؟

این مقاله تلاش می‌کند به شکلی تحلیلی و مستند، با رجوع به متون کلاسیک مارکسیستی و تجربه‌ی تاریخی جنبش‌های کارگری، نشان دهد که چرا طبقه‌ی کارگر نه‌تنها ایدئولوژی دارد، بلکه بدون ایدئولوژی نمی‌تواند نیرویی انقلابی و رهایی‌بخش باشد.

۱. مفهوم ایدئولوژی در مارکسیسم

مارکس و انگلس در ایدئولوژی آلمانی نشان دادند که اندیشه‌ها و باورهای حاکم در هر دوره، بازتاب روابط مادی و مناسبات تولیدی آن دوره است؛ اندیشه‌های حاکم در هر عصر، اندیشه‌های طبقه‌ی حاکم‌اند.

ایدئولوژی در این معنا، دستگاهی از اندیشه‌ها، ارزش‌ها و باورهایی است که منافع طبقاتی را بازتاب می‌دهد و می‌کوشد سلطه‌ی یک طبقه بر جامعه را طبیعی و موجه جلوه دهد.

برخلاف نگاه تقلیل‌گرایانه، ایدئولوژی فقط فریب نیست؛ بلکه ضرورتی عینی برای سازمان‌دهی مبارزه‌ی طبقاتی و تثبیت یا سرنگونی نظم موجود است.

در جامعه‌ی طبقاتی، هیچ طبقه‌ای بی‌ایدئولوژی نیست. اگر طبقه‌ی کارگر فاقد ایدئولوژی مستقل باشد، به‌طور خودکار در دام ایدئولوژی مسلط بورژوازی گرفتار می‌شود.

۲. ایدئولوژی بورژوازی و بی‌طرفی کاذب

بورژوازی همواره کوشیده است ایدئولوژی خود را نه به‌عنوان ایدئولوژی یک طبقه‌ی خاص، بلکه به‌عنوان عقل سلیم و طبیعی‌ترین راه زیستن معرفی کند.

فردگرایی لیبرالی، مالکیت خصوصی، رقابت آزاد و بازار آزاد، ارزش‌هایی هستند که به‌عنوان فراملی و بی‌طرف جا زده می‌شوند، اما در واقع بیان‌گر منافع ویژه‌ی طبقه‌ی سرمایه‌دارند.

هنگامی که گفته می‌شود طبقه‌ی کارگر ایدئولوژی ندارد، در حقیقت به‌طور ناآگاهانه سلطه‌ی ایدئولوژی بورژوایی پذیرفته می‌شود.

زیرا در جامعه‌ی طبقاتی چیزی به‌نام بی‌ایدئولوژی وجود ندارد؛ و کارگری که ایدئولوژی مستقل خویش را برنگزیند، ناگزیر زیر نفوذ ایدئولوژی طبقه‌ی حاکم قرار خواهد گرفت.

۳. خاستگاه انحراف کارگر بی‌ایدئولوژی

در سیر تاریخی جنبش کارگری، این نگرش در اشکال و مناسبت‌های گوناگون بارها تجلی یافته است

 اقتصادمحوری: تمرکز صرف بر مبارزه‌ی صنفی و مطالبات اقتصادی، بی‌توجهی به ضرورت مبارزه‌ی سیاسی و ایدئولوژیک.

رفرمیسم: باور به امکان اصلاح سرمایه‌داری از طریق نهادهای بورژوایی و دموکراسی پارلمانی، بدون نیاز به تغییر ریشه‌ای و ایدئولوژی انقلابی.

آنارشیسم: نفی هرگونه سازمان و حزب و ایدئولوژی، و اتکای یک‌جانبه بر خودجوشی توده‌ها.

هر سه گرایش در عمل به دنباله‌روی از ایدئولوژی بورژوازی یا شکست جنبش کارگری منجر شدند.

۴. پیامدهای نفی ایدئولوژی کارگری

فرورفتن در مبارزات روزمره: جنبش کارگری بدون ایدئولوژی سوسیالیستی به سطح چانه‌زنی اقتصادی محدود می‌شود و از چشم‌انداز انقلابی تهی می‌گردد.

دنباله‌روی از بورژوازی: تجربه‌ی احزاب سوسیال‌دموکرات اروپا در ۱۹۱۴ نشان داد که بی‌توجهی به ایدئولوژی پرولتاریا چگونه به حمایت از جنگ امپریالیستی و خیانت به طبقه‌ی کارگر منجر شد.

ایدئولوژی بودن سوسیالیسم:

سوسیالیسم حتماً ایدئولوژی هم هست، چون یک جهان‌بینی، نظام فکری و مجموعه‌ای از ارزش‌ها و اهداف برای سازمان‌دهی جامعه ارائه می‌دهد.

به کارگر و زحمت‌کشان آگاهی می‌دهد که جهان سرمایه‌داری چگونه کار می‌کند و چه راهی برای رهایی وجود دارد.

برخلاف ایدئولوژی‌های صرفاً توجیه‌گر مثل ایدئولوژی بورژوایی، سوسیالیسم ریشه در مناسبات عینی و واقعی تولید دارد و از دل تضادهای واقعی میان کار و سرمایه برمی‌خیزد. بنابراین یک جنبش اجتماعی-تاریخی هم هست، نه فقط یک دستگاه فکری.

۵. تجربه‌ی تاریخی شورش‌های خودانگیخته

شورش‌های خودانگیخته، از کمون پاریس تا جنبش‌های کارگری در قرن بیستم، نشان داد که حتی با شجاعت و فداکاری کارگران، شورش‌هایی که فاقد رهبری و ایدئولوژی منسجم بودند، نتوانستند به موفقیت پایدار دست یابند.

این تجربه تأکید می‌کند که مبارزه‌ی طبقاتی تنها با حضور رهبری آگاه و خط ایدئولوژیک روشن می‌تواند به تغییر واقعی و پایدار در جامعه منجر شود.

بنابراین، سوسیالیسم هم ایدئولوژی هست (جهت‌گیری طبقاتی و جهان‌بینی)، هم علمی است (برآمده از شناخت علمی جامعه)، و هم جنبش واقعی حرکت تاریخی کارگران و توده‌ها برای رهایی.

۶. آموزگاران پرولتاریا و ایدئولوژی

۶.۱. مارکس و انگلس

  1. در مانیفست کمونیست نوشتند: «کمونیست‌ها هیچ منفعت جداگانه‌ای از منافع کل پرولتاریا ندارند؛ آنان صرفاً بیان آگاهانه‌ی این منافع‌اند.»
  2. ایدئولوژی پرولتاریا، برخلاف ایدئولوژی بورژوازی، بیانگر منافع عام و تاریخی کل بشریت است.
  3. رهایی کارگران از استثمار تنها با الغای مالکیت خصوصی و نابودی طبقات ممکن است، و این امر به معنای رهایی همه‌ی انسان‌هاست.
  4. در نقد برنامه‌ی گوتا، مارکس تأکید می‌کند که بدون تئوری و آگاهی، طبقه‌ی کارگر قادر به کسب سلطه‌ی سیاسی نیست.

۶.۲. لنین

  1. در چه باید کرد؟ توضیح می‌دهد که آگاهی سوسیالیستی خودبه‌خود از دل مبارزات اقتصادی بیرون نمی‌آید.
  2. طبقه‌ی کارگر بدون حزب انقلابی، در سطح آگاهی صنفی باقی می‌ماند.
  3. حزب کمونیست وظیفه دارد ایدئولوژی سوسیالیستی را وارد جنبش کارگری کند و آن را به سطح مبارزه‌ی سیاسی ارتقا دهد.
  4. لنین همچنین بر هژمونی پرولتاریا تأکید کرد: کارگران تنها زمانی می‌توانند رهبری انقلاب را به دست گیرند که ایدئولوژی‌شان به ایدئولوژی مسلط در جنبش‌های اجتماعی بدل شود.

۶.۳. استالین

  1. ایدئولوژی به‌عنوان سلاح طبقاتی: طبقه‌ی حاکم از ایدئولوژی برای تثبیت سلطه‌اش استفاده می‌کند؛ طبقه‌ی کارگر نیز باید ایدئولوژی مستقل خود، مارکسیسم–لنینیسم، را داشته باشد.
  2. نقش ایدئولوژی در حزب: حزب کمونیست بدون ایدئولوژی روشن به یک باشگاه سیاسی بی‌خاصیت تبدیل می‌شود.
  3. ایدئولوژی و سوسیالیسم: تنها با ایدئولوژی انقلابی می‌توان اقتصاد سوسیالیستی ساخت، فرهنگ نوین سوسیالیستی پرورش داد، و جامعه را از بقایای اندیشه‌های بورژوایی پاک‌سازی کرد.

۷. نگاه مائوتسه‌تونگ به ایدئولوژی

  1. مائو تسه‌تونگ، مانند لنین و استالین، ایدئولوژی را عنصر کلیدی مبارزه‌ی طبقاتی و تداوم انقلاب می‌دانست.
  2. ایدئولوژی نه تنها یک نظام فکری بلکه یک نیروی مادی است؛ زیرا وقتی توده‌ها آن را فراگیرند و درونی کنند، باور و عملشان را هدایت کرده و به عامل تغییر واقعی جامعه تبدیل می‌شود.
  3. ایدئولوژی صحیح تنها از تجربه‌ی عملی طبقه‌ی کارگر و توده‌های خلق استخراج می‌شود.
  4. حزب تنها وقتی پیشاهنگ طبقه‌ی کارگر است که به ایدئولوژی مارکسیسم–لنینیسم مسلح باشد.
  5. ایدئولوژی صحیح شرط اتحاد نیروها و پیروزی بر امپریالیسم و فئودالیسم است و راهنمای تاکتیک‌ها و استراتژی‌های انقلابی عمل می‌کند.
  6. پس از پیروزی انقلاب چین، قدرت سیاسی تازه تنها بر پایه‌ی ایدئولوژی پرولتاریایی می‌تواند استوار باشد.
  7. بازسازی فرهنگی و اقتصادی چین نقش ایدئولوژی را پررنگ‌تر کرد و مبارزه با اندیشه‌های بورژوایی در آموزش، هنر و سیاست آغاز شد.
  8. ایدئولوژی به کارکرد فرهنگ‌سازی دست یافت و مبارزه‌ی دائمی ایدئولوژیک ضرورت داشت.
  9. حتی پس از برپایی سوسیالیسم، بقایای بورژوازی در سطح ایدئولوژی باقی می‌مانند و بدون مبارزه، بازگشت سرمایه‌داری ممکن است.

نوشته های مائوتسه دون در ارطبات با ایدئولوژی:

  • دهه‌ی 1930–1937: درباره‌ی پراتیک و تضاد
  • اوایل دهه‌ی 1940: اصلاح ایدئولوژیک در حزب
  • 1942–1944: جنبش اصلاحات یان‌آن
  • 1945: جنگ مقاومت و قدرت سیاسی در حکومت ائتلافی
  • 1949: پیروزی انقلاب چین و دیکتاتوری دموکراتیک خلق
  • دهه‌ی 1950: ساخت سوسیالیسم
  • دهه‌ی 1960: ادامه‌ی انقلاب در شرایط سوسیالیستی
  • 1966–1976: آغاز انقلاب فرهنگی

۸. گرامشی: هژمونی فرهنگی و جنگ مواضع

  1. طبقه‌ی حاکم از طریق رضایت و سلطه‌ی فرهنگی، علاوه بر زور، قدرت را حفظ می‌کند.
  2. پرولتاریا نیز باید در عرصه‌ی فرهنگ، اخلاق و ایدئولوژی هژمونی به دست آورد.
  3. مبارزه برای سوسیالیسم تنها نبرد اقتصادی و سیاسی نیست؛ بلکه یک جنگ مواضع در عرصه‌ی فرهنگ و اندیشه است.
  4. اهمیت ایدئولوژی کارگری فراتر از حوزه‌ی اقتصاد است.

۹. تجربه‌های تاریخی

  1. کمون پاریس (۱۸۷۱): نخستین تجربه‌ی دولت کارگری؛ فقدان سازمان و ایدئولوژی منسجم سبب سرکوب زودهنگام شد.
  2. انقلاب اکتبر (۱۹۱۷): پرولتاریای روسیه زمانی توانست پیروز شود که به حزب بلشویک و ایدئولوژی مارکسیسم–لنینیسم مجهز بود.
  3. انقلاب‌های چین، کوبا و ویتنام: تنها با ایدئولوژی سوسیالیستی می‌توان مبارزات کارگری و ضد استعماری را به پیروزی رساند.

۱۰. ایدئولوژی پرولتاریا در عصر حاضر

  1. سرمایه‌داری نئولیبرال ادعا می‌کرد که «پایان ایدئولوژی» فرا رسیده است.
  2. بحران‌های اقتصادی، جنگ‌های امپریالیستی و فاجعه‌ی زیست‌محیطی نشان داد که این توهم بیش نبود.
  3. میدان نبرد امروز بیش از هر زمان دیگر ایدئولوژیک است.
  4. بدون ایدئولوژی، طبقه‌ی کارگر محکوم به دنباله‌روی از جریان‌های ارتجاعی، ملی‌گرایانه یا مذهبی است.
  5. تنها این ایدئولوژی مارکسیسم لینیسم می‌تواند کارگران را به نیرویی جهانی برای رهایی بدل کند.

۱۱. نتیجه‌گیری

  1. ایدئولوژی یک ضرورت گریزناپذیر در جامعه‌ی طبقاتی است.
  2. نفی ایدئولوژی کارگری به معنای پذیرش سلطه‌ی ایدئولوژی بورژوازی است.
  3. تجربه‌ی تاریخی نشان داده که طبقه‌ی کارگر بدون ایدئولوژی سوسیالیستی نمی‌تواند پیروز شود.
  4. وظیفه‌ی کمونیست‌ها امروز تجهیز پرولتاریا به این ایدئولوژی و ایجاد هژمونی فرهنگی و سیاسی آن است.
  5. پاسخ روشن است: طبقه‌ی کارگر نه‌تنها ایدئولوژی دارد، بلکه تنها طبقه‌ای است که ایدئولوژی‌اش می‌تواند پایان‌بخش همه‌ی طبقات و آغازگر رهایی تمام بشریت باشد.

جمع آوری و تنظیم: سایت آینه روز

Instagram did not return a 200.