مقدمه
در دهههای اخیر، برخی از رفقا انتقاد کردهاند که چرا به جای استفاده از اصطلاحاتی مانند «مارکسیسم-لنینیسم»، «مائوئیسم» یا «اندیشهٔ مائو»، از عبارت «کمونیسم علمی» استفاده میشود. آنها این رویکرد را انحراف از اصول مارکسیستی میدانند. در این مقاله، با استناد به آثار بنیانگذاران مارکسیسم، نشان خواهیم داد که تأکید بر «کمونیسم علمی» نه تنها انحراف نیست، بلکه بازگشتی به ریشههای علمی این مکتب است.
۱. مارکس و انگلس: «کمونیسم علمی» در برابر «سوسیالیسم تخیّلی»
در مانیفست حزب کمونیست (۱۸۴۸)، مارکس و انگلس خود را «کمونیست» نامیدند و مرز میان «سوسیالیسم تخیّلی» و «کمونیسم علمی» را روشن ساختند:
«سوسیالیسم و کمونیسم انتقادی–تخیّلی نه بر درک واقعی روندهای تاریخی، بلکه بر تصورات ذهنی و طرحهای اختراعی متکی است. در حالی که کمونیسم ما بر شناخت علمی حرکت تاریخ و مبارزهٔ طبقاتی بنا شده است.»
(مانیفست حزب کمونیست، ۱۸۴۸، بخش سوم)
انگلس در سوسیالیسم: تخیّلی و علمی (۱۸۸۰) این تفاوت را دقیقتر شرح داد:
«کشف مارکس نشان داد که همهٔ تاریخ تاکنون تاریخ مبارزهٔ طبقاتی است و این مبارزه به دیکتاتوری پرولتاریا و سرانجام به جامعهٔ بیطبقه منتهی میشود. از این رو سوسیالیسم از یوتوپی به علم بدل شد.»
(انگلس، سوسیالیسم: تخیّلی و علمی، ۱۸۸۰)
بنابراین، خود بنیانگذاران مارکسیسم اصطلاح «کمونیسم علمی» را برگزیدند تا ماهیت علمی این جهانبینی را برجسته کنند.
۲. لنین: مارکسیسم بهمثابهٔ علم زنده
لنین بارها تأکید کرد که مارکسیسم چیزی جز علم قوانین تکامل اجتماعی نیست:
«مارکسیسم تماماً یک علم است، و همچون هر علم دیگر، باید پیوسته پیش رود و نباید آن را به دگمهای مرده بدل کرد.»
(لنین، دولت و انقلاب، ۱۹۱۷، مقدمهٔ چاپ دوم)
او در نقد کسانی که میخواستند مارکسیسم را به «فرمولهای ثابت» تقلیل دهند، هشدار داد:
«ما به هیچ وجه نمیتوانیم ادعا کنیم که مارکسیسم آخرین سخن انسان است. ما تنها میگوییم مارکسیسم پایهٔ علمی برای درک جامعهٔ سرمایهداری و مبارزهٔ پرولتاریا فراهم آورده است.»
(لنین، دفترچههای فلسفی، ۱۹۱۴–۱۹۱۶)
بنابراین حتی لنین نیز مارکسیسم را بهعنوان «علم زنده» میدید، نه مکتب بسته.
۳. دستاورد رهبران بعدی: تکامل یک علم واحد
- لنین با نظریهٔ امپریالیسم و حزب پیشتاز، بخشی از این علم را گسترش داد.
- مائو با نظریهٔ تقسیم انقلاب دهقانی، جنگ طولانی و نقد بوروکراسی، فصلی دیگر افزود.
- دیگر رهبران انقلابی در جهان هر یک سهمی در تکامل این علم داشتند.
اما همانگونه که در علوم طبیعی نمیگوییم «فیزیک نیوتنی-اینشتینی-هاوکینگی»، بلکه همه را در ذیل «فیزیک» جمع میکنیم، در علوم اجتماعی نیز درستتر است همهٔ این دستاوردها را در ذیل «کمونیسم علمی» قرار دهیم.
۴. چرا انباشت ایسمها مشکلساز است؟
- هر جریان، «ایسم» خود را مطلق کرد و سکتاریسم پدید آمد.
- این امر باعث شد کارگران بپندارند که گویا چند «مذهب» کمونیستی وجود دارد.
- در نتیجه، بهجای وحدت، تفرقه در جنبش کارگری ایجاد شد.
انگلس در نامهای به ببل (۱۸۷۵) هشدار داده بود:
«ما از هر نامگذاری فرقهای پرهیز داریم. کافی است که خود را کمونیست بنامیم؛ زیرا این نام محتوای واقعی و علمی جنبش ما را بیان میکند.»
(انگلس، نامه به ببل، ۱۸۷۵)
۵. نتیجهگیری
- مارکس و انگلس کمونیسم را «علمی» نامیدند.
- لنین بر زنده و علمی بودن مارکسیسم تأکید داشت.
- تجربهٔ تاریخی نشان داد که انباشت «ایسمها» به سکتاریسم میانجامد.
پس تأکید بر «کمونیسم علمی» به جای «مارکسیسم-لنینیسم» یا «مائوئیسم» نه انکار دستاوردهای رهبران، بلکه گنجاندن آنها در چارچوب یک علم واحد و زنده است.
به این معنا، «کمونیسم علمی» وحدتبخشترین، دقیقترین و وفادارترین اصطلاح به سنت بنیانگذاران و تجربهٔ پرولتاریا است.
منابع اصلی:
- مانیفست حزب کمونیست، کارل مارکس و فریدریش انگلس، ۱۸۴۸.
متن کامل - سوسیالیسم: تخیّلی و علمی، فریدریش انگلس، ۱۸۸۰.
متن کامل - دولت و انقلاب، ولادیمیر لنین، ۱۹۱۷.
متن کامل
سایت آینه روز

دربارۀجنبش مستقل کارگری در پیکار دمکراتیک
دولت فاشیستی و مسئلهٔ ملی در ایران
نیکولا تسلا: نابغهای در بند سرمایه
تعلیق سرمایه در ایران؛ بحران مزمن ارزش