05/12/2025

آرایش اقتصاد جنگی در سایهٔ خطر حمله نظامی

تحلیلی از منطق قدرت در ایران امروز

در هفته‌ها و ماه‌های اخیر، زمزمهٔ احتمال حملهٔ نظامی دوباره در فضای سیاسی ایران بالا گرفته است. رسانه‌های رسمی، با لحنی آشنا از تهدید دشمن سخن می‌گویند و هم‌زمان، طرح‌هایی را پیش می‌کشند که بیشتر از آنکه برای دفاع ملی باشد، بوی آرایشاقتصاد جنگی می‌دهد، آن هم اقتصادی که پیشاپیش در انقیاد ساختار امنیتی و الیگارشیک قرار دارد.

در ظاهر، این آمادگی‌ها قرار است سپری در برابر تجاوز باشد، اما در عمل، بیشتر شبیه تدارک برای تمرکز بیشتر قدرت اقتصادی وسیاسی در دستان همان اقلیتی است که سال‌هاست از بحران‌ها نان می‌خورد. هر بار که خطر خارجی در افق پدیدار می‌شود، درون کشور نیز دروازه‌ای تازه برای بستن دهان منتقدان، حذف نهادهای مستقل کارگری و توجیه انحصار اقتصادی باز می‌شود.

در اقتصاد ایران، جنگ» همیشه واژه‌ای دوپهلو بوده است. از یک سو، ابزار بسیج ملی؛ از سوی دیگر، بهانه‌ای برای تثبیت نظم طبقاتی موجود. آنچه امروز به‌عنوان آمادگی دفاعی تبلیغ می‌شود، عملاً به معنای انتقال منابع عمومی به شرکت‌ها، نهادها و صندوق‌هایی است که پاسخ‌گو نیستند. اقتصاد جنگی در چنین چارچوبی نه برای مقاومت ملی، بلکه برای بقا و بازتولید بورژوازی رانتی طراحی می‌شود.

تجربه نشان داده است که در لحظهٔ خطر، قدرت حاکم به‌جای تکیه بر مردم، به مردم هشدار می‌دهد؛ به‌جای سازماندهی عمومی، نهادهای امنیتی را گسترش می‌دهد؛ و به‌جای اعتماد به نیروهای تولیدی کشور، سرمایه را در پناهگاه‌های غیرمولد پنهان می‌کند. این همان اقتصاد جنگی از بالا است: جنگ نه به‌عنوان دفاع از وطن، بلکه به‌عنوان ابزار ادارهٔ بحران.

اما در سایهٔ تهدید، یک پرسش اساسی فراموش می‌شود: چه کسانی قرار است هزینهٔ این آمادگی را بپردازند؟ کارگران، معلمان، بازنشستگان و طبقات فرودست که پیش‌تر نیز بار تحریم، تورم و فساد ساختاری را بر دوش کشیده‌اند، بار دیگر به‌عنوان سربازان اقتصادی فراخوانده می‌شوند، در حالی‌که فرماندهان اصلی اقتصاد در مناطق امن به تجارت ادامه می‌دهند.

اقتصاد جنگی بدون دموکراسیاقتصادی به معنای واقعی، چیزی جز اقتصاداضطرارِی طبقاتی نیست، اقتصادی که از مردم فقط انتظار سکوت و تحمل دارد. در چنین وضعی، شعار دفاع از وطن به پوششی بدل می‌شود برای دفاع از منافع اقلیت‌های خاص.

آرایش اقتصاد جنگی امروز ایران، بیش از آنکه نشانهٔ آمادگی ملی باشد، علامتی از وحشت ساختار

قدرت از شکاف‌های درونی خویش است. زیرا جنگ بیرونی همیشه برای اقتدار داخلی یک فرصت طلایی است: فرصتی برای سرکوب، کنترل و بازتعریف «وطن‌دوستی» در قالب اطاعت.

در نهایت، اگر خطر جنگ واقعی باشد، تنهاد فاع پایدار نه از مسیر سانسور و انحصار، بلکه از مسیر مردمی ‌سازی اقتصاد ،شفافیت، و بازسازی سازمان‌های مستقل کارگری ومدنی می‌گذرد. کشوری که مردمش در تصمیم‌گیری شریک باشند، نیازی به بسیج اجباری ندارد؛ مردم خود، اگر احساس مالکیت و کرامت کنند، از آن دفاع خواهند کرد.

در غیر این صورت، هرچه آرایش نظامی محکم‌تر شود، پایه‌های اجتماعی سست‌ ترمی‌شود — و هیچ سپاهی نمی‌تواند کشوری را حفظ کند که مردمش دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند.

سایت آینه روز

Instagram did not return a 200.